5 صبح ، اتاقم
امروز صبح که برا نماز صبح پاشدم دیدم مامان مثل جن بالا سرم وایستاده
بهش میگم خوبی مادره من ، اینجا چیکار میکنی ؟
میگه اومدم برا نماز بیدارت کنم دیدم گوشیت خودش داره میزنگه
گفتم حالا چرا مثل جنا اونم تو تاریکی که منو بکشی از ترس
گفت پاشو وضو بگیر
بعد دیدم از تو مهمون خونه داره صدا میاد
میگم مامان مگه جز منو تو کسی بیداره
میگه نه
بعد گفتم برم تو مهمون خونه ببینم چه خبره
خدا نبخشتشون نامردارو
که مثل جن های وحشی ریختن رو سرم
به خدا نزدیک بود خودمو خیس کنم از شدت ترس
تمام دستو پاهام تا شیش ساعت میلرزید
پسرخاله و دختر خاله های خولم اون موقع صبح اومده بودن خونمون که با هم بریم کوه
تو تاریکی هم وایستاده بودن که از دستی منو بترسونن
بازم میگم به جان خودم از شدت ترس نزدیک بود خودمو خیس کنم
ساعت 9 صبح نوک کوهای نقندر
همه ی جمعیت 20 نفره نشستن کنار هم و در حال خربزه خوردن
مهدی (شوهر دختر خالم ) گفت : چقدر خربزش مزه ی ماتیک رومینارو میده
حال شما فکر کنید منظور آقا چی بوده که جلو همه همچین سوتی داده
نمیدونستم از خنده قش کنم یا از گریه سکته بزنم
این خاطره برام بی نهایت جالب و مزحک و ترسناک بود
شما هم فکر بد نکنید
حل مسئله :
منظور آقای سوتی دهنده :
بنده دو هفته پیش به دختر خاله جانم یکی از رژامو دادم
بی نهایت به رنگ پوستش میاد و خوشگلش میکنه
هرکی هم میپرسه اینو از کجا گرفتی میگه ماتیک رومیناست
تو خونه هم به همسر گرامیشون گفتن این ماتیک رومیناست
این آقا هم هواسش نبوده عوض اینکه بگه مزه ماتیک سمانه رو میده
گفته مزه ماتیک رومینا رو میده
حالا بگذریم که چقدر پسرخاله هام اذیتش کردنو گفتن خیلی خوب حالا ما میگیم منظورت سمانه بوده
ولی این سمانه هست که از این ماتیک استفاده میکنه تو از کجا مزشو میدونی
دلمان برای صورت قرمز و گر گرفته و خجالتی پسرک بیچاره سوخت
بازم تاکید میکنم
خیلی این خاطره برام به یاد موندنی و جالبه برا همین ثبت شد
پ ن : این مهتاب بدجوری داره مشکوک میزنه شــــــــــدیــــــــــــــــد
پ ن : بازم بوی مدرسه و استرس و دانشگاه و اضطراب و استاد و معلم میاد
پ ن : برا هر هفته اسم انتخاب میکنم
اسم هفته ی آیندم به تمشک ارغوانی ثبت میشود
پ ن : امروز یک پسر 12 ساله ی سیگاری دیدم و بد جوری تمام ستون فقراتم به لرزش افتاد
پ ن : این روزگذری چون زیاد شخصی نبود رمز گذاری نکردم
پ ن : در ضمن از اونایی که نظرشون در بعضی از پست ها یا همه ی پست ها تایید نمیکنم معذرت میخوام چون نمیخوام وب شلوغ بشه و اونا هم جز چرندیات حرفی دیگر نمیزنند
خدا رو شکر که روز خوبی رو پشت سر گذاشتی ...
مگه من و مامانت قمار می کنیم که تو و اون داداشات هی پولا رو حروم می کنین و به باد می دین ... دفه آخرت باشه رومینا 
ترسیدی عزیز دلم ؟ عب نداره گاهی اوقات جدیت لازمه
که بدونی من خیلی دوسِت دارم و هر چیزی رو فقط برای دخمل خودم می خوام نه کسی دیگه


بعدشم حواستو جمع کن ینی چی که می دی رژ لباتو هر کسی استفاده کنه ...
من واسه اونا پول می دم بچه
راستی خودت مشکوک می زنی
مهتاب
چون دلم از شماها گرم بود دادم
جدی جدی مشکوک میزنی مهتاب
سلام
عزیز دل
باشه عزیزم ناراحت نشدم!! میشدمم مهم نبود
اینم یکی مثل همه
نه عزیز
نگم بهتره
چیزی نیست ک با حرف هل شه
فقط زمان میخوام
ممنونتم
منتظر جوابت هستم
شیدا من خیلی نگرانتم
فقط میتونم همینو بگم
سلام خانوم ورزشکار
اگه افتخار بدین هفته بعد میخوایم با بچه ها یه توک پا بریم "اورست" و برگردیم ، چند وقته نرفتیم "یتی ها" ایمیل زدن کلی تهدید کردن ، اگه میای قربون دستت چندتا کمپوت بگیر یکی از یتی ها مریضه...
ای کاش حرفایت حقیقت داشت برادرم
اسم جالبیه. شاید مناسبتی داشته باشه شایدم بی مناسبت. به هر حال تمشک ارغوانی خوش بگذره
میسی