همیشه عاشق پنشنبه شبا بودم
عشق منه این شب
از وقتی خودمو شناختم این شبو دوست داشتم
آخه فرداش جمعه ست
تعطیله تعطیلیم
از همه لحاظ
میخوابم تا ظهر
البته صبح زود پا میشم میرم یک جای کوچولو و یک درد کوچولو میکشم بعد میام خونه میخوابم
هرچند که امشب تا 5 صبح قراره بیدار بمونم
میلاد که پیله کرده که فیلم ببینیم
ولی اصلا حسو حال فیلم نیست
دلم میخواد رو یک چیز دیگه تمرکز کنم
که بماند بین خودمو خودش
اووووووووووووووووووووووووووووووووف
دیشب به قدری به سرم زده بود یک کاری بکنم که از اخر نکردم
خداروشکر که انجامش ندادم
واگر نه الان کلی عذاب وجدان داشتم
و کلی تحقیر شده بودم
و بازم غرورم شکسته بود
دلم برای خیلی ها تنگ شده
مثل شیوای عزیزم
مثل حمید
مثل مقداد
مثل ابراهیم
مثل خیلی های دیگه که شاید نخوام اسمشونو بهت بگم
بسووووووووووووووووووووووووزین
این چند روزی که کم رفتم دانشگاه نشستم پای درس خوندن
خداروشکر خوب پیشرفت کردم
هفته ی دیگه امتحان دارم و میخوام پوز خیلی هارو بزنم زمین
مثل اون اخوندی
به جون خودم رومینا نیستم اگر بزارم نمرش از من بیشتر بشه
اگرم بیشتر بشه یا استادو تیکه تیکش میکنم یا خود مهدی اخوندی رو
پسره ی پر رو اومده بهم میگه اگر میخوای باهات درس شیمی رو کار کنم
هرچی میگم الاغ من شیمی عمومی رو نیوفتادم حذفش کردم که معدلم نیاد پایین
باز میگه به من دروغ نگید من مایلم باهاتون کار کنم
منم بهش گفتم نامردم اگر امتحان هفته ی دیگه رو از تو بالاتر نشم
اونم پوزخندی زدو گفت ببینیمو تعریف کنم
برا همین میخوام تا هفته ی دیگه پنجشنبه حسابی مخمو شرمنده کنمو مثل خر بخونم تا از اون بالاتر بشم
استادم که رقابت شدید منو اونو دیده حسابی خر ذوق شده
حالا فکر میکنه چقدر باید درسش مهم باشه
استاد بیچاره
راستی
راستی
راستی
نا گفته نماند که امروز وقتی داشتم بر میگشتم خونه یک چیزی دیدم که اصلا ....
وسط خیابون مونده بودم
نمیدونستم دارم درست میبینم یا نه
چند بار چشمامو به همزدم
ولی درست میدیدم
دیدم که یکی از پسرای سرشناس یونیمون توی پارکه
اونم کجای پارک
یک جای خلوتو ساکت
حالا بگین رومینا تو اونجا چیکار داشتی
اخه من به wc نیاز داشتم باید میرفتم
بعد دیدم اون آقا و اون خانوم ....
لباشون آنچنان به هم گره خورده بود که نمیتونستی صورتاشون تشخیص بدی
ولی سریع خودمو جمع جور کردم و طوری رفتار کردم که اصلا ندیدمشون
ولی دلم خیلی به حال همکاسیم سوخت
طفلی ....
وقتی هم به میلاد گفتم
گفت دلت واسه خودت بسوزه
گفتم چرا
گفت بنا به دلایلی
که از اخرم دلایلشو برام نگفت
هرچی فکر میکنم به حرف میلاد
به جواب نمیرسم
آخه چرا باید دلم برا خودم بسوزه ؟؟؟؟؟
میلاد ازیک بنده خدایی عجیب خوشش اومده
البته تعریفایی که من کردم باعث شده خوشش بیاد
چون اگر اونقدر ازش تعریف نمیکردم عمرا اگر خوشش بیاد
فکر میکنم این حرفشم مربوط میشه به همون
نمیدونم ....
ای خدا خیلی دلتنگم
تو که خدایی بگو چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اووووم مگه تو مشهد هم میشه همچین صحنه هایی دید!؟
آره بابا
من تازه بدتر از ایناشم دیدم
اینکه چیزی نیست
تازه یک چیز بدتری هم دیدم که حد نداره
اونم تو شهربازی
جای به اون شلوغی
فکرشو بکن
سلام رومینا جانم چطوری خوبی ؟؟




تو رو خدا ببخشید که نمی تونم بهتون سر بزنم میدونم ازم دلخوری ولی جبران میکنم من تواین کارا استادم
راستی هیچ میدونی بنده هم از پنجشنبه خوشم میاد چون هرچی دیونه بازی هست در میارم بعدش فرداش میخوابم
راستی هیچ وقت پیش کسی تعریف کسی رو نکن خوبیت نداره
میبینم که دلت واسم تنگ نشده بله اشکالی نداره همه اینطوری هستن از تح دل ادم رو نمی خوان
چرا عزیزم من دلم برات یک ذره شده بود

باور کن خیلی منتظرت بودم
منم عاشق پنجشنبه هام
برعکس من همیشه تعریف همه رو پیش همه میکنم
ای وای این همه حرف زدم یعنی همشون کشک بود
دیگه نظر نمی دم چون واست مهم نیست
نظر تو برام خیلی اهمیت داره عزیزم
من که والا تو این مشهد هیچی ندیدم
همون بهتر ازین صحته ها میبینم اینجوری
میشم!
پس خداروشکر که ندیدی