معلم خیلی بدی داشتم
با یکی از دوستام سر مجسمه ای که مدرسه بهمون هدیه داده بود دعوا کردیم
اون میگفت این مال منه که تو برداشتی
میگفتم نه این مال خودمه مال تو رو یکی دیگه برداشته
ولی اون قبول نمیکرد
میخواست مجسمه ی منو بگیره
دعوامون خیلی بالا گرفت
اون داد میزد
من داد میزدم
اون جیغ میکشید
من جیغ میکشیدم
تا اینکه از آخر معلمون عصبانی از پشت میزش بلند شدو گفت مجسمه رو بدید به من
بهش دادیم
اون نامردم محکم پرتش کرد رو زمینو ...
هیچ وقت یادم نمیره
رو کرد به ما دوتا و گفت : حالا مال هیچکدومتون نیست ، خفه شید دیگه
چقدر گریه کردم
با همه قهر کرده بودم
آخه بیشتر از همه میدونین چی این وسط آزارم میداد
اینکه یک ربع بعد همون همکلاسیم در کیفشو باز کردو گفت
مجسمم پیدا شد ، اون مجسمه ی خورد شده مال تو بود رومینا
خدایا
خدایا
خدایا
ازت خواهش میکنم
خواهش میکنم
خواهش میکنم
دیگه صحبت از یک شئی بی ارزش نیست
بفهم ای خدا
رومینا نوشت :
عاشق اون ساعت شنی تو اتاق آرزو مهردادم
وقتی متوجه علاقه ی شدیدم شدن، اسرار کردن که مال خودم باشه
ولی میدونستم اون براشون خاطره های زیادی رو زنده میکنه
خودخواهانه بود اگر خاطرات قشنگشون نادیده میگرفتمو
میشدم مالک چیزی که سهمی ازش ندارم
شاید اونم برام حکم همون ساعت شنی رو داشته باشه
فقط با کمی یا خیلی تفاوت
شاید سهم منم از اون فقط و فقط باشه
نگاه کردن
لذت بردن
حسرت خوردن
شاید واقعا سهم من نباشه
برای تو نوشت :
به راستی
اینکه بخواهم فقط مالکت من باشم خودخواهانه است؟؟؟؟
باز هم برای تو نوشت :
تا کی جوابگوی ازدحام زیادت هستی ؟
آه شرمنده که تاریخ تعیین میکنم
گفتم شاید تو برایش زمان گذاشته ای
افکارم اشتباه است ؟
رومییییینا ؟؟؟؟
اول عذرمیخوام نمیدونستم اینجا جواب نظرمو دادی !! فکرای مزخرف کردم
میسی آبجی میگیرم امشب
قالب وبلاگ درسته باید با فایرفاکس بیای ببینیش
عزیزمی
منتظرتم شاهین جان
هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود. سلام عزیزم اپم بیا
قربونت ابجی
آخ رومینا تنها زمانه که مشخص میکنه سهممون چیه؟ فقط امروزو بهترین باش و بهترین کارو انجام بده و بهترین تصمیم رو بگیر من مطمئنم خدا سهم بهترین بودن رو میده.. از خدا فقط سهم خودت رو بخواه نه سهمی که خودت برا خودت میخوای.. انشالله خدا سهمتو همون چیزی که میخوای رو بده.. آمین