به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

شب یلدا


حس خاصی ندارم


فقط ناراحتم که تنهاییم

خدا کنه سال دیگه همه دور هم باشیم



همــــــــــــــــــــیـــــــــــنــــــــــــــــــ





آها

یک آرزوی دیگه هم دارم


اینکه سال دیگه هم رهاجونم  تو جمع خانوادگیمون باشه هم شاتوتی


هرچند که وجود دوتاییشون ممکنه آرزوی سخت و غیر ممکنی باشه واسه یک سال دیگه


ولی خدا که مهربونه

بزرگم که هست

هرکاری هم که میتونه بکنه


پس خدارو چه دیدی


شاید واقعا هم رها بود پیشمون

هم شاتوتی


شاید با همین زمان یکساله (که میدونم برا اینجور اتفاقا خیلی کمه) همه چیز درست شد


والا ...




واسه رها وبلاگ زدم 


الهی قربونش بشم

هنوز نیومده

شده تمام زندگیه من


همینه دیگه





همینه دیگه

وقتی دل داشته باشی همینه


یا میگیره

یا تنگ میشه

یا هر بلای دیگه سرش میاد


ایناش به درک

این سخته که بعضی اوقاتم فکر میکنی وجودش برای کسی مهم نیست

حتی خودت

حتی خدا



سخت غمگینم

سخت ناراحتم

سخت نگرانم

سخت پر از موج های منفی ام 



نمیخواهم بمیرم

میخواهم زندگی کنم

میخواهم خوب زندگی کنم

میخواهم خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم بخندم و همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم بدون داشتن دغدغه ی فردا بخندم و همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم


میخواهم ...

جاده


http://img.parscloob.com/data/media/354/48917934.jpg



(به جایی دیگر باید رسید )


جایی که میتونی بخندی

راه بری

ابراز کنی

اگر خواستی گریه کنی

اگر خواستی بدوی

یا آرزوی مرگ کنی

آزادی تا هر کاری بکنی


جایی که بوی آزادی میده

ادامه مطلب ...

؟؟؟؟؟؟؟





؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟؟!!!!!!

ادامه مطلب ...

زمستان

امروز روز سختی بود

خیلی خیلی خیلی سخت


کلاس فردام کنسل شد

اولش خوشحال شدم چون اصلا حوصله ی دانشگاهو نداشتم

ولی بعدش ناراحت

چون لااقل زمانی که اونجا هستم

سرم به خیلی چیزا گرمه و منو کمی رها میکنه از بعضی دغدغه ها

خداکنه دیگه 5شنبه رو کنسل نکنن چون فکر کنم دیوونه میشم


شاید دیگه زیاد تو نت نیام

هفته ای یکبار اونم برا اینکه خاطراتمو بنویسم تا فراموشم نشن

براشونم رمز میزارم

چه کم خصوصی باشه و چه خیلی خیلی خصوصی باشه بازم رمز داره


رمزشم عوض میکنم و اونه همیشگی نیست

خواهش میکنم ازم نپرسید چون تو رودربایسی گیر میکنم




پ ن 1: الان که اینجا هستم دارم میمیرم و خفه میشم که پیشش نرم 

خداروشکر تا الانم نرفتم  تا وقتی زمان تموم نشه هم نمیرم ، برا همین میخوام خیلی کم بیام نت چون میترسم پا رو قولی که به خودم دادم بزارم  و برم جایی که نباید برم


پ ن 2: امروز اولین روز بود ، کمی سخت بود ولی قابل تحمل بود 


پ ن 3: دلم هوای سرد زمستون میخواد ، برف میخواد ، تنهایی میخواد ، اخوان میخواد




آرزوی این هفته ی رومینا :


یک شب سرد زمستونی

تنها تو خونه ، رو زمین کنار شومینه

شلوارک سفیدم با بافت زردمو تنم کنم

پاهام از شدت سرما بلرزن ولی تنم گرمه گرم باشه

اخوان توی دستام

صفحه ی زمستان جلو چشمام

خونه تاریک تاریک باشه

فقط نور شعله های شومینه باشه

آروم آروم زمزمه کنم


نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک


و اگر دلم خواست بزارم تا چشمام ببارن

اینقدر ببارن تا خالیه خالی بشم

شروع بد

چقدر نفرت انگیزه

چقدر نفرت انگیزه

چقدر نفرت انگیزه


که سر صبح

روز شنبه

روز اول هفته


برات صدای خواننده ای رو بلند کنن که حالت ازش به هم میخوره

صدای غیر قابل تحملش یه یک طرف

زنده کردن خاطرات تلخ به یک طرف دیگر


اوووووووووووووووووووووووق


متنفرم ازش



پ ن : ولی به گفته ی آلبالو که بهم یک روز گفت توی این جور مواقع خودتو کنترل کن

کاملا تونستم خودمو کنترل کنم

هنوز...

هنوز آسمان آبیست

هنوز خورشید میتابد

هنوز مهتاب شبها برایم میخواند

هنوز ستاره ها چشمک میزنند

و هنوز نوازش های گرم خدارا احساس میکنم


پس هنوز زندگی پابرجاست


با گلها میخندم

با کودکان هم بازی میشوم

با قناری ها میخوانم

با پروانه ها پرواز میکنم

با سنجاقک ها میپرم

و با خدا زندگی میکنم


پس هنوز زندگی برایم زیباست



خدایا ممنونم

ممنونم

ممنونم

ممنونم

ممنونم

ممنونم

ممونم


دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم

وقتی ...

چقدر حالمان بد میشود وقتی از شخصی حالمان بد میشود


نــــــــــــــــــــــــــــــــه ؟؟؟؟