به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

برنامه امروز






این روزها هوس دستانی را کردم که فقط نوازشم کنند

هوس نگاهی را کردم که فقط به من توجه کنند

هوس لبهایی را کردم که فقط بر من بوسه زنند

آه ای خـــــــــــــــــــــــدا

ادامه مطلب ...

مریخ و ونوس




چقدر سخت است وقتی تورا نفهمد

درک نکند

نبیند


و مجبور باشی انگشت اشاره اش را تحمل کنی

وقتی که تورا به پنجره ی مقصر بودن هدایت میکند



برای تو نوشت : 


چه ازدحامی به پا کرده‌ای در من
همین تو یک نفر ! 






مریخی هستی دیگه

منم ونوسی

درک کردن همدیگه گاهی اوقات مشکل میشه دیگه



ادامه مطلب ...

دخترای نامرد




در فکر انم که ماهی باشم

یا شاید یک پرستو

یا کلاغی سردرگم به هر سو


در فکر انم که اردکی زشت باشم

یا خرگوشی سرگردان

هرچه باشم هرچه باشم جز انسان

ادامه مطلب ...

دیگر راهی نمانده است




خدایا تا تو دیگر راهی نمانده است

دستانم را بگیر

مرا بلند کند 


برایم لبخند بزن

آری

مثل همیشه آسمانت را برایم ارغوانی رنگ بزن 



ادامه مطلب ...

اشکام تموم شده

http://desicolours.com/wp-content/uploads/2008/09/nature03.jpg

( به جایی دیگر باید رسید )

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون 

ادامه مطلب ...

روزگذری رومینا 7

http://www.pixnama.com/photos/pixnama_com_4c6437309afb7320d9def430e5422299_s17.jpg

 ( به جایی دیگر باید رسید )

وقتی از ادامه ی یک راه ناامید میشی
راه دیگه رو انتخاب کن
و مطمئن باش که با ادامه ی اون راه پیروز میشی
چون کسی همراهیت میکنه که خیلی دوستت داره

ادامه مطلب ...

پنجشنبه شب


http://www.m0ri.com/images/149eb6b2302948f798ee848e5a11d720.jpg




همیشه عاشق پنشنبه شبا بودم

عشق منه این شب

از وقتی خودمو شناختم این شبو دوست داشتم

آخه فرداش جمعه ست

تعطیله تعطیلیم

از همه لحاظ



ادامه مطلب ...

امروز کمی خوشحالم :)



http://up.vatandownload.com/images/ud8k71du00timuy3mkna.gif


( این فرشته ی منه ، میدونم خیلی نازه )







عشقم که داری اینو میخونی ، دوست دارم و منتظرتم تا 25 آبان برسه

ادامه مطلب ...

کوچولوی ملوسی

http://sites.google.com/site/anim4amin/penny-parker/rabbit.jpg



چند روز گذشته از وقتی که بهم گفت :

کوچولوی ملوسی


؟؟؟؟


زیاد

خیلی زیاد


ادامه مطلب ...

خسته ام

امروزم گذشت


روز خسته کننده ای بود


خیلی خیلی سخت و خسته کننده 





 رومینا نوشت 1 : دیشب تا ساعت دو میلادو راضی میکردم تا امروز باهام بیاد دانشگاه ولی راضی نشد و گفت نمیخوام بیام ، خیلی دوست داشتم بیاد ولی لجبازی کردو نیومد  قهر قهر


رومینا نوشت 2 : نوروزی (یکی از پسرای دانشگامون ) برادر زادشو اورده بود دانشگاه ، همسن خودش بود ، بی نهایت پسر خوش برخوردی بود ، به قدری شبیه حمید طالب زاده بود که خندم میگرفت وقتی قیافشو میدیدم ، اسمش امین بود ولی من همش حمید صداش میکردم از بس که شبیهش بود ، حتی اسرار کردم برامون یکی از اهنگاشو بخونه اونم سعیشو کرد ولی از آخر ضایش کردمو گفتم:   فقط قیافشو داری ، صدات افتضاحه  خنده خنده خنده 


رومینا نوشت 3 : از دوتا کار و صداهاشون بی نهایت متنفرم ، یکی جاروبرقی یکی ظرف شستن

که وقتی از راه اومدم با اون همه خستگی ، دارم تو آسپزخونه ناهار میخورم که بابا ول نمیکنه همین طور ظرفارو به هم میزنه و تند تند ظرف میشوره عصبانیعصبانی

حالا هم که اومدم پای نت نشتم مامان شروع کرده به جارو زدن ، گیرشم فقط تو اتاق منه ، صداش داره میره رو مخم نافرم عصبانیعصبانی


رومینا نوشت 4: فردا جمعه است ، دوباره قراره با بابا برم تمرین رانندگی ، ولی تا صبح قراره با میلاد بیدار باشمو فیلم ترسناک ببینم



رومینا نوشت 5: نمیدونین الان چقدر خوابم میاد ، از ساعت 6 صبح تا 6 بعد از ظهر دانشگاه بودم

بی نهایت خستم خمیازه   خمیازه   خمیازه   خمیازه   

خیلی خسته

دوست داشتم وقتی میام خونه مامان یک کم دورم بگرده و قربون صدقم بشه و نازم کنه تا خستگیم بریزه ، ولی اونم از من خسته تره ، چون مامان بزرگمو اوردن خونه ی ما و تا یکشنبه اینجاست ، خودتونم میدونید که سروکله زدن با یک ادم مریضو و آلزایمری چقدر سختو کسل کننده است کلافهکلافهکلافه


رومینا نوشت 6 : مامان بزرگم همیشه رو یک چیزی بدجور پیله میکنه

هر دفعه هم پیلش رو یک چیزه که قفل میکنه و گیر میده و ول نمیکنه

الانم گیرش افتاده رو شلوارکمو موهام ،

هی گیر میده میگه شلوارکتو در بیار شلوار بپوش هوا سرده،

هرچی بهش میگم خوبه گرممه

باز یادش میره و حرفشو تکرار میکنه

باز من میگم مامان بزرگ سردم نیست ،

باز اون حرفشو تکرار میکنه

یا اینکه پیله کرده بیا بشین موهاتو ببافم

بهش میگم موهامو فر زدم نمیخوام ببافین

باز میگه بیا موهاتو ببافم

باز من تکرار میکنم میگم موهامو فر زدم نمیخوام ببیافین

باز میگه بیا موهاتو ببافم

دیگه خسته شدم رفتم هم شلوارکمو در اوردم شلوار پوشیدم

همینکه رفتم پایین پاش نشستم تا موهامو ببافه

حالا که موهامو بافته ، دقیقا یک ثانیه بعد میگه بیا موهاتو باز کنم تا کمی هوا بخوره منتظر  کلافه   

میگم الان بافتی

باز یادش میره میگه بیا موهاتو باز کنم تا هوا بخوره

باز رفتم تا موهامو باز کنه تا هوا بخوره

خدا شاهده یک دقیقه نگذشته میگه بیا موهاتو ببافم

میگم مامان بزرگ اذیت نکن همین الان موهامو بافتی بعدش باز کردی

اصلا نمیفهمه من چی میگم

باز حرف خودشو تکرار میکنه و میگه بیا موهاتو ببافم  نیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند


(الهی دورش بگردم که تمام زندگیه منه و هی میخواد موهامو ببافه و باز کنه و همه چز مثل سرعت باد یادش میره  ) 


بغلقلبماچبغلقلبماچبغلقلبماچ