به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

کوچولوی ملوسی

http://sites.google.com/site/anim4amin/penny-parker/rabbit.jpg

چند روز گذشته از وقتی که بهم گفت :

کوچولوی ملوسی

؟؟؟؟

زیاد

خیلی زیاد

امروز خدا بهم یک نشونه داد
باهام کاری کرد که متوجه شدم داره میگه دخترم چشماتو باز کن و هواستو جمع کن
میخواستم براتون تعریف کنم دیدم نمیخواد بدونید
قرار نیست هر چیزی رو شما بدونید
قرار نیست از همه چیزم با خبر باشید
برا همین براتون ننوشتم
هرچند اگرم مینوشتم باورتون نمیشد
چون ...

بگذریم

داشتم به این فکرمیکردم که چقدر اینجا شلوغ شده
چقدر رفتو امد داره

به فکر عوض کردن خونم بودم
جایی که ادرسش ته دنیا باشه و کسی نیاد سراغم
کسی ندونه کجا زندگی میکنم
کسی پیدام نکنه

ولی دیدم نه
مهم نیست
هیچ چیز برام مهم نیست
جز چیزای مهم که مهمن برام
و باید نگهشون دارم

پست قبلیمو پاک کردم
گفتم به درک خاطره نوشتن

بزار چیزی از اون روز کزایی برجا نمونه

قبلا میخواستم پاک کنم
ولی دلم نمیومد
آخه پیامای مهتابو توش ثبت کرده بودم
ولی وقتی الان رفتم دیدم گذاشته تو وبلاگش
خاطرم جمع شد که یک جای دیگه نسخه داره
درسته که کامل نزاشته
ولی همون یکدونه هم خاطره رو برامون زنده میکنه
برا همین با خیال راحت پست قبلی پاک شد

دلم برای خیلی ها تنگ شده
خیلی ها

شاید باورتون نشه
ولی میگم چرا حالم بهتره
چرا کمی آرامش دارم

چون منتظر 25 آبانم
تنها امیدم شده اون روز

دارم برای رسیدن اون روز پر پر میزنم
دلم میخواد چشمامو میبندمو باز میکنم اون روز بیاد

خدا کنه هرچه سریعتر برسه

mimi چهارشنبه 4 آبان 1390 ساعت 07:56 ب.ظ