به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

اشکام تموم شده

http://desicolours.com/wp-content/uploads/2008/09/nature03.jpg

( به جایی دیگر باید رسید )

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون 


نمیدونم چرا امشب یاد یک دوست افتادم

دوستی که همیشه حساس بود

رو حرف زدنم

رو صحبت کردنم


بهش میگفتم خوشتیپ عصبی میشد میگفت نگو چون بقیه رو هم همین جوری صدا میزنی

گفتم عزیزم

گفت نگو

گفتم مهربون

گفت نگو

گفتم خوشگل

گفت نگو


گفتم پس چی صدات بزنم

چی بگم


گفت چیزی بگو که هیچ وقت بقیه رو باهاش صدا نزدی

فکر کردمو گفتم نمیدونم


خندیدو گفت بگو لبخند

و از اون وقت شد که من همش لبخند صداش میزدم


بعدشم رفت

واسه همیشه


دلم براش تنگ نشده

ولی یادش بخیر




امشب نیم ساعت تو بغل مامان ساکت نشسته بودم

آروم آروم نازم میکرد

یکدفعه دیدم سرم خیس شد

وقتی نگاش کردم دیدم داره گریه میکنم

چیزی نگفتم

فقط دوباره سرمو گذاشتم رو سینش

بهم گفت مریم ؟

گفتم جانم مامان مهربونم

گفت تو دیگه قول بده ازمون جدا نشی

گفت چرا اینو میگی مامان ؟؟

گفت فقط قول بده ، بزار دلم خوش باشه


دستاشو بوسیدمو گفتم قول میدم مامان، قوله قول 


لبخندی زدو گفت : دلم آروم شد ، خیلی آروم دخترم




بغض گلومو گرفت

ولی دیگه گریه نکردم

چون دیگه اشکی نداشتم

اشکام تموم شده

و این خیلی بده




میلادم عشقمو شناختو گفت : چقدر تو بدجنسی مریم که این همه مدت سرکارم گذاشتی

خندیدمو گفتم عاشقتم میلاد ، مثل همیشه، بهم اعتماد داشته باش



نظرات 8 + ارسال نظر
نکرت جمعه 6 آبان 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟

درمورد دوستت که عصبی میشده بهش میگفتی خوشتیپ واقا بش حق میدم

اتفاقا همین الان که داشتم نظرا پست قبلیتومیخوندم دیدم تو قسمت جوابا کلی همه رو تحویل گرفتی

حسوووووووووووووود

نکرت جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سوت میزنی ؟؟؟

حسین جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://ho3yn.ir

لازم به ذکر است با اینکه نظر من اصلاً مهم نیست ولی این نوشته ت زیادی خوب بود ، لایک کمه براش ، باس فداش شیم

نظرهای زیبا مهم و خواندنی هستند استاد



ممنونم

شاید یه دوست شنبه 7 آبان 1390 ساعت 09:35 ق.ظ

سلام رومینای مهربونم .. خوبی؟ خوشحالم که بهم سر میزنی عزیزم..
مادر بودن همه جوره سخته رومینا با این جمله ی به جایی دیگر باید رسیدت یه خورده حرف دارم.. اینکه شاید جایی دیگه جای دور دیگه ای نباشه بلکه همینجا باشه با کمی تفاوت..

درست میگی نفسم

حق با توست

شیوا شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.mylog-shiva.blogfa.com

سلام عزیز دلم . سلام یکی یدونه ی مامی

من موافقم ، اگه بهمون ندادن میریم بچه رو میدزدیم . پسره مال تو و دختره مال من

استغفرالله مامی !!!! تو هنوز بچه ای ، عاشق رها شدی ؟؟؟؟ چشمم روشن ، من همیشه باباتو دوست داشتم و دارم ، اصلا من عاشقشم ولی رها فرق میکنه مامی ... تو مگه مدرسه نداری ؟؟؟ به جای اینکه به فکر درس هات باشی به فکر رهایی ؟؟؟!!!!

مامی عاشقته ... فدات بشم زندگی من

سلام مامان خوبم
سلام مامان مهربونم

قبول مامان
پسره مال خودم
دختره مال تو


آره مامان من عاشق رها شدم ولی امیر بیشتر دوست دارم
چرا نمیری به امیر بگی بیاد خاستگاری یکی یکدونت ؟؟؟

مامان تو هنوز به من شیر میدی و پوشکمو عوض میکنی
بعد میخوای برم مدرسه


منم عاشقتم مامان گلم

شیوا شنبه 7 آبان 1390 ساعت 11:04 ق.ظ http://www.mylog-shiva.blogfa.com

مامی الهی فدات بشه . تو که یکی یدونه ی خودمی . من یه دونه دختر بیشتر ندارم اونم تویی فدات بشم

فدات بشم ... بابایی که حتما میخره ولی خواستگار تو رو که من براش دارم ، فکر کردی با یه ماشین تو رو راحت بهش میدم ؟؟؟ عمرا ...

من کلا نمیخوام رانندگی کنم قربونت برم . چه توی شهر و چه خارج از شهر

مامان خاستگارمو بکش


پس ازون مامانای خوبی که میزاری نینت رانندگی کنه

نگین یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 01:01 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

ولی من اصلا جاده دوست ندارم! :)
ولی اینی که میگی شب رو جاده بخوابی و آسمون و نگاه کنی و امتحان کردم ...عاشقه حسه اون لحظم بودم...

الهی دورت بگردم نگینم

مقداد دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 06:24 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

من جاده رو دوس دارم ولی نه جاده بی آب و علفو؛ من عاشق جاده های جنگلیم، جاده های شمال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد