به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

روزگذری رومینا 7

http://www.pixnama.com/photos/pixnama_com_4c6437309afb7320d9def430e5422299_s17.jpg

 ( به جایی دیگر باید رسید )

وقتی از ادامه ی یک راه ناامید میشی
راه دیگه رو انتخاب کن
و مطمئن باش که با ادامه ی اون راه پیروز میشی
چون کسی همراهیت میکنه که خیلی دوستت داره

آخیش

عجب خوابی کردیم مـــــــــــــــــــــــــــــــــــا


دیشب اینقدر شب خوبی بود برام که حد نداشت


اخه دلم گرفته بود بعد به عشقم اس دادم میای نت ؟؟ یا تو نتی ؟؟

اون جواب نداد

فکر کردم خوابیده 

بعد یکدفعه دیدم از تو مسنجرم پخم کردو صدام زدو گفت عزیزمی کجایی ؟؟؟

اینقدر خوشحال شدم

طفلی به قدری خسته بود که حد نداشت

ولی به خاطر من اومده بود نت تا باهام بحرفه

منم کلی باهاش حرفیدم

بعدشم بهم قول داد تا کمکم کنه که فقط عاشق اون بشم و بقیه رو فراموش کنم

با حرفاش بهم انرژی داد

گفت تا آخر عمرش حامی من میمونه و همیشه حمایتم میکنه

گفت تا اخر کنارمه و هیچ وقت تنها نمیزاره 

منم با حرفاش خرذوق شدمو کلی حال کردم قلب   خجالت   قلب   خجالت  


اخ که چقدر دوستش دارم بغلبغلبغل

بعد که باهاش چتیدم به قدری انرژی گرفتم تا کله ی صبح بیدار بودمو مینوشتم 

هرکارم میکردم خوابم نیمومد و وقتی به حرفاش فکر میکردم باز بیشتر انرژی میگرفتم 


وای

روز 25 آبان چه روزی میشه 

روزی که قراره برای اولین بار عشقمو از نزدیک ببینم

از الان نفسمو تو سینه حبس کردم  مغرورمغرورمغرور


بگذریم

صبح رفتم خون دادم

خداروصد هزار بار شد پرستارش از اون ادمای فهمیده بود

وقتی که دید رگم پیدا نمیشه الکی سوزن نکرد تو دستم تا بچرخونه بلکه فرجی بشه

بلکه رفت مثل ادمای فهمیده  دکترو صدا زدو گفت خودتون ازش خون بگیرین

دکتر طفلی هم شیش ساعت با دستم ور رفت تا از اخر یک رگ کوچولو پیدا کردو خونشو گرفت


اومدم خونه دیدم میلاد حاضر شده

گفتم کجا خوشتیپ

گفت دارم میرم سر کار

گفتم اخه مگه جمعه هم کار میکنن؟؟ بمون خونه بخوابیم بعد پاشیم فیلم ببینیم

لپامو بوسیدو گفت : خواهر گلم تا لالاشو بکنه و از خواب بیدار بشه من اومدم و باهاش فیلم نگاه میکنم خجالتخجالتخجالتخجالت

بعد منم لوس شدمو رفتم خوابیدم و دیگه سر به سرش نزاشتم

ولی الان ساعت 3 بعد از ظهره و آقا هنوز نیومده   منتظر   منتظر

بهش زنگیدم میگم کجایی داداشی

گفت من تا ساعت 9 شب نمیتونم بیام خونه و سرم شلوغه

منم با خودم لج کردمو ناهار نخوردم تا میلاد بیاد و با هم بخوریم

هرچی مامان گفت بخور دیوونه تا شب ضعف میکنی

گفتم نمیخوام وقتی میلاد اومد با هم میخوریم


الانم واسه اینکه گشنگی زیاد آزارم نده اومدم اینجا تا بنویسم


عشقمم امروز رفته کوهنوردی

کاش پیشش بودم تا با هم میرفتیم

ولی نیستم دیگه


اشکالی نداره

بلاخره یک روزی میرسه که منو عشقم با هم بریم کوهنوردی



برای عارف نوشت : 

عارف جوووووووووووونم

الهی قربونت بشم بغلبغلبغل

منم تورو دوست دارم و دلم برات تنگ شده

دیدم از اینکه بهت نگفتم دلم برات تنگ شده ناراحت شدی

گفتم فقط و فقط مخصوص تو اینجا ذکر کنم تا بفهمی که دلم برات تنگ شده داداشیه مهربونم

مراقب خودت باش خوشتیپ




رومینا نوشت :


فردا روز بزرگیه

میدونین چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


چون قراره یک اتفاق خاصی بیوفته

بگید چی ؟؟؟


قراره مدل اتاقمو عوض کنم

اول که میلاد میخواست تخت دونفره ی منو کش بره

ولی سریع مچشو گرفتمو گفتم کور خوندی

فکر کردی من میزارم تختمو با خودت ببری و تخت یک نفرتو بیاری تو اتاقم زرنگ

اونم بهم گفت مگه یادت رفته چی میگفتی بهم ؟؟؟؟

گفتم چی ؟؟

گفت مگه نمیگفتی تخت یک نفره برای دو نفر خوبه که به هم یک عالمه بچسبن و همو تو بغل هم بگیرن و تخت دو نفره خوبه برای یک نفر که آزاد توش قل بخوره

گفتم الان به نظرت من دو نفرم که میخوای تختو قالب کنی شیطون ؟؟

گفت نه ولی مگه قرار نیست عشقت 25 آبان بیاد ؟؟؟

خندیدم گفتم تو از کجا میدونی دیووووونه ی شیطون ؟؟

گفت از تو وبلاگت خوندم

گفتم نکنه که عشقمو میشناسی ؟؟؟!!!! تعجبتعجبتعجبتعجبتعجب

گفت نه نمیشناسمش ولی به هر حال قراره بیاد دیگه

خندیدم گفتم این غیرت تو منو دیوووونه کرده به خدا قهقههقهقههقهقهه

گفت مگه بده که اینقدر روشن فکرم و حتی عشقتم دعوت میکنم بیاد خونمون و با تو رو تخت یکنفره ی من بخوابه ؟؟؟

خندیدم گفتم عشق من از اون ادمای پررویی که فکر میکنی نیست به همون دیدنم بیرون از خونه اکتفا میکنه قلب قلب قلب

گفت اوه پس ازا ون ادمای با شخصیته که هول برش نداشته 


بهش خندیدم گفتم میلاد تو اصلا عشق منو نمیشناسی چرا در موردشاینطوری حرف میزنی؟؟

چون اون یک فرشته است،خیلی پاکو مهربون،اصلا اون طوری که فکر میکنی نیست



با کمی حسادت گفت : آره میدونم ، عشق تو با همه فرق داره ، اصلا نمونش پیدا نمیشه تو دنیا ، به پای هم پیر بشین شما دوتا


نمیدونم این شیطون چه نقشه ای کشیده 


ولی خوشم میاد که با این سنش کاملا منو درک میکنه و میفهمه که نباید تو کارام دخالت کنه

و اینکه پاشو از گلیمش درازتر نمیکنه و خیلی فهمیده عمل میکنه نیشخند نیشخند نیشخند نیشخند


الهی قربون داداش روشن فکرم بشم بغلبغلبغلبغل



بگذریم

داشتم در مورد مدل اتاقم میحرفیدم که به کجا رسید بحثم


خلاصه فردا دکور عوض میشه و همه چیز تغییر میکنه 


عاشق تغییراتم 

نظرات 5 + ارسال نظر
نگین جمعه 6 آبان 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

ایشالا میاد و میبینیشو خوش میگذره ...
ایشالا جواب همه ی آزمایشاتم خوبه

ایشالا بهترین دوستم

[ بدون نام ] جمعه 6 آبان 1390 ساعت 06:56 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااام به عشق یکی یه دونه ی خودم ...!

عاشقتم من ... مرسی که اینقدر پر انرژی داری میری جلو.

من همیشه حامی سفت و سختت هستم عزیزم.

بذار منم یه روزگذری بهت بدم از امروز

صبح ساعت 6 از خواب بیدار شدیم رفتیم کوه جات خالی ... بعدش یه عالمه وسط بازی کردیم و صبحانه هم حلیم خوریدم جات خالی ...

خیلی دوست داشتم کنارم میبوی ... بالای کوه هندسفری گذاشته بودم و موزیک جان مریم رو گذاشته بودم و به عشق تو گوش دادمش ...

بعدش که اومدم خونه یه قرص خوردم و خوابیدم تا ساعت 5 عصر

الانم که اینجا هستمی در خودمت عشق خودم ...

راستی رومینام یه وبلاگ زدم برای جمله های کوتاهی که بعضی وقتا به ذهنم میاد می دونی بعضی وقتا هست دلم می خواد یه چیزایی بنویسم ولی تو این وب اصلیم نمیشه... اما تو این راحت ترم آدرسشم به بقیه می دم ولی فعلا تو اولین کسی هستی که بهت دادم

روزمرگی هام رو توش می نویسم

http://1492.blogfa.com/

دوست دارم مهربونم ... اون تخت دو نفره رو هم از دست نده به میلاد بگو عشق من رو همون تخت دو نفره هم می تونه منو محکم تو بغلش بگیره

دوست دارمممم...!

عاشقتم عشقم

خیلی خیلی دوستت دارم

خیلی زیاد نفسم

بابت همه چیز ممنونم


واسه تخت دو نفره هم چشم عزیزم

محسن جمعه 6 آبان 1390 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام



علیک سلام مهربونم

نکرت جمعه 6 آبان 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟
خوشم که خوشی
همیشه خوشی باشه اینجا
قربانت

ممنون دوست خوبم

عزیزمی

ی دختر سیگاری شنبه 7 آبان 1390 ساعت 01:50 ب.ظ

حال کردم با لینک نظرات!

قابل شمارو نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد