به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

روزگذری رومینا 6

baby

صدای جیغ و داد یکدفعه منو از خواب پروند 

چی شده؟

چه اتفاقی افتاده ؟

کسی کاریش شده ؟


نفهمیدم چه جوری از رو تختم بلند بشم و برم ببینم چه خبر شده که همه دارن جیغ و داد میکنن


و با این مواجه شدم که مامان و میلاد داد میزنن و میپرن تو بغل هم


تا میلادو منو دید محکم پرید تو بغلمو هی بوسم میکرد


گفتم نگو که قبول شدی میلاد آره ؟؟؟؟؟؟؟


گفت آره  قبول شدم


اصلا مونده بودم چی بگم


گفتم روزانه مشهد دیگه آره ؟؟؟


گفت آره


تا نیم ساعت تو بغل هم فقط جیغ و داد میکردیم و هوا میپریدیم


بعد با هم به مهرداد و مهران زنگیدیم تا خبرشو بدیم

مهرداد که زد زیره گریه 

ولی من میدونم گریش به خاطر قبولی میلاد نبوده

به خاطر این بود که خودشو مسئول میدوست

چون برادر بزرگه و خودشو مسئول میدونه که در این مواقع شادی و ناراحتی کنارمون باشه ولی نیست زده بود زیره گریه


منم کمی احساساتی شدم

میلادم همین طور

مامانم خیلی خیلی احساساتی شد



مهرانم که مثل همیشه سرش شلوغ بود

ولی وقتی خبر قبولی میلاد شنید نمیدونست چیکار بکنه

ذوق کرده بود در حد بی نهایت

مونده بود تبریک بگه یا یک چیز دیگه

ما هم دیدیم هنگ کرده زود خدافظی کردیم تا ارور نده 


خلاصه اول روزمون با کلی خوشحالی شروع شد


منکه خداییش ایمان داشتم میلاد قبول میشه

وقتی این بچه تو المپیاد کل کشور شده نفر اول

میخوای تو این کنکور مزخرف اول نشه ؟؟

خب میشه دیگه

فقط خودشو بیخودی استرسی کرده بود

هی بهش گفتم بزن تهران میلاد

ولی گوش نکرد بچه ننه

گفت میخوام مشهد باشم

اگر میزد تهران صد در صد قبول میشد

معلماش همه میگفتن بزن تهران

دایی و خاله ها میگفتن بزن تهران

تمام فک و فامیل گفتن بزن تهران

من زبونم مو در اورد که میلاد بزن تهران

ولی باز از اخر به دل مامان و بابا نگاه کرد و زد مشهد

که خداروشکر قبول شد


الانم کلی خر ذوقم

دلم میخواد جفتک بزنم تو هوا که میلاد جونم قبول شده

الهی فداش بشم 


آقا پسرمون دانشجو شده

همین الان کلی با هم برنامه ریختیم

بهم میگه زود گواهی نامتو میگری و به ددی هم میگی برات ماشین بخره

بعد هر روز از دانشگات میای مشهد ، بعد میای دم دانشگاه من دنبالم

بعد با هم میریم عشق و صفـــــــــــــــــــــا


خندم گرفته بود از حرفاش

میگفتم به شرط اینکه تو باز نگی با سرعت نرو 

گاز میدیم میریم ته دره حال میکنیم


میلادم میخندید و میگفت آره منم تا حالا مرگو ته دره تجربه نکردم

بعد میشیم مهندس های ناکام




پ ن : امروز کلا دوتاییمون از شدت خوشحالی خل شده بودیم ، زیاد جدی نگیرین حرفای اخرمون



پ ن : فکر کنم میلاد امشب مهمونمون کنه برا قبولیش (دلتون بسوزه )



پ ن : خوشبختی رو دارم با تمام وجود احساس میکنم ، همچنین نوازش های خدارو



پ ن : از وبلاگایی که در مورد خودشون و زندگیشون مینویسن خوشم میاد

چون توش پر از کنجکاوی و فضولیه ، پس وقتی براتون کامنت میزارم ذوق زده نشین و فکر نکنین انتظار دارم که بیاین اینجا برام چرت و پرت ردیف کنین

و فکر نکنین شما هم اجازه دارین تو مسائل خصوصی من فضولی کنید 

من حق دارم فضولی کنم ولی شما نـــــــــــــــــــــــه  

رومیناست دیگه 



پ ن : امروزم روز خوبی بود،ممنونم تمشک ارغوانیه من که این روز خوبو تو خودت برام ثبت کردی

نظرات 10 + ارسال نظر
میوسا یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://miosa.blogsky.com

روزگار رومینا ۵ رو خوندم..هه خنده بودا...چه سوتیی

تبریک میگم امیدوارم موفق باشه تو هم با ماشین بری دنبالش برید عشق و صفا...

ممنون

مهرزاد یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 06:25 ب.ظ http://lovem.ir

سلام
چه باحال

مبارکه عزیزم

مبارکه

میگم یکم از این داداشت یاد بگیر

با این کتابا آشتی کن

قصد دارم از این ترم باهاشون آشتی کنم

میلاد 290 یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 06:48 ب.ظ http://lovegrief290.mihanblog.com

خدارو هزاران بار شکر که روز خوبی داشتی و داداشت قبول شده
تبریک میگم
راستی من متولد 16/10/1370 هستم داداشت چی؟

تو از منم بزرگتری قربانت روم

میلاد هست 73

میلاد دقیقا از من دو سال و شیش روز کوچیکتره

دوست دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 10:41 ق.ظ http://sazedel.in

سلام رومینا آدرس وبم رو عوض کردم حتما بیا تبدیلش کردم به سایت همون .بلاگ سازدل

www.sazedel.in

خیلی کار بدی کردی

دوست دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 10:45 ق.ظ http://sazedel.in

راستی اسم ویقعی من سعید هست محمد نیست

پس چرا نوشته بودی محمد ؟؟؟

یک حسی بهم میگه خوووووووووووب میشناسمت ولی خودتو رو نمیکنی

نگین دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

رومینا خانومی به چیزی میگم اگه بخندی نخندی!!!
اومدی وبلاگمو منو به وبلاگ قشنگت دعوت کردی بعدئ من تو اون صفحه اومدم وبلاگه باید یه جا کلیک میکردی خیلی خارجیبود من نفهمیدم هی دنبال وبلاگت بودم هی هر چند روز چک میکردم تا اینکه از دانشکده اومدم مانیتورش گنده بود این دسته رو دیدم که باید رو لینکه کلیک کنی
قبولی آقا میلاد رو تبریک میگم! منم همون دانشگاه میخونم
مشهد
به داداشت بگو همه چیو پولی کردن تو دانشگاه همون ماشین بخره هزینه هاش کمتره!
حالا من گفتم داداش ولی نمیدونستم میلاد چی کارتونه

ولی میلاد به من گفت دانشگاشون دختر نداره

میلاد گواهی نامش کجا بود که ماشینش باشه نازم
اول نوبت منه بعد اون

میلاد داداشمه عزیزم


در مورد وبلاگ هم باید بگم خیلی منتظرت بودم نگین تا بیای
و اینکه اشتباه از من بوده
شاید بعضی از خواننده ها نمیتونن بیان تو
برا همین دیگه ادرس همین وبلاگو میدم نه لینک ورودیشو

عزیزمی نگین جون

شاید یه دوست دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 11:10 ق.ظ

خوشحالم که اینقدر خوشحال می بینمت رومینا جون

حمید دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 11:37 ق.ظ http://myarghavan.blogsky.com

تبریک می‌گم
امیدوارم همیشه موفق باشه
همچنین خودت
همیشه موفق باشی

وای ممنون حمید جان

همش شرمندم میکنی

نکرت دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟
مبارک باشه داداشیتون دانشگاه قبول شدن
خیلی خوشحالم از اشناییتون

ممنون

سرکش (ا بـ ـر ا هـ ـیـ ـم) دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://enix.blogsky.com/

خیلی خوشحال شدم
ایشالله تو زندگیم موفق باشه آقا میلاد

ایشالا خوشبخترین پسر دنیا باشه

همیشه ی همیشه

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد