به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

زمستان

امروز روز سختی بود

خیلی خیلی خیلی سخت


کلاس فردام کنسل شد

اولش خوشحال شدم چون اصلا حوصله ی دانشگاهو نداشتم

ولی بعدش ناراحت

چون لااقل زمانی که اونجا هستم

سرم به خیلی چیزا گرمه و منو کمی رها میکنه از بعضی دغدغه ها

خداکنه دیگه 5شنبه رو کنسل نکنن چون فکر کنم دیوونه میشم


شاید دیگه زیاد تو نت نیام

هفته ای یکبار اونم برا اینکه خاطراتمو بنویسم تا فراموشم نشن

براشونم رمز میزارم

چه کم خصوصی باشه و چه خیلی خیلی خصوصی باشه بازم رمز داره


رمزشم عوض میکنم و اونه همیشگی نیست

خواهش میکنم ازم نپرسید چون تو رودربایسی گیر میکنم




پ ن 1: الان که اینجا هستم دارم میمیرم و خفه میشم که پیشش نرم 

خداروشکر تا الانم نرفتم  تا وقتی زمان تموم نشه هم نمیرم ، برا همین میخوام خیلی کم بیام نت چون میترسم پا رو قولی که به خودم دادم بزارم  و برم جایی که نباید برم


پ ن 2: امروز اولین روز بود ، کمی سخت بود ولی قابل تحمل بود 


پ ن 3: دلم هوای سرد زمستون میخواد ، برف میخواد ، تنهایی میخواد ، اخوان میخواد




آرزوی این هفته ی رومینا :


یک شب سرد زمستونی

تنها تو خونه ، رو زمین کنار شومینه

شلوارک سفیدم با بافت زردمو تنم کنم

پاهام از شدت سرما بلرزن ولی تنم گرمه گرم باشه

اخوان توی دستام

صفحه ی زمستان جلو چشمام

خونه تاریک تاریک باشه

فقط نور شعله های شومینه باشه

آروم آروم زمزمه کنم


نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک


و اگر دلم خواست بزارم تا چشمام ببارن

اینقدر ببارن تا خالیه خالی بشم

نظرات 10 + ارسال نظر
.... چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 08:02 ق.ظ http://chapell.blogfa.com

عادت ندارم جواب کسی رو بدم چه برسه به ....
چون چیزی که باید بدونی رو اینجا یادمیگیری
اینجا هر کس بری خودش حرف میزنه
کس گردن کسی رو به زور نمیگیره که بیا اینجا
پس اگه ظرفیت نداری سرجات بشین

...

درسته که میگن جواب ابلهان خاموشیست

ولی بعضی ها گفتم باید بعضی اوقات اگر دیدی طرف خیلی ابله با مشت بکوبونی تو دهنش

میخوام اینکارو بکنم
ولی دستم بهت نمیرسه

لطیفه چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 07:32 ب.ظ

سلام رومینای من.....
من اپم گلم

اومدم وبت و خوندم پستتو عزیزم
ولی نتونستم نظر بزارم

میوسا چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://miosa.blogsky.com

یا من کم میشناسمت یا خیلی مبهم بود حرفات...ولی اون چیزی که دلت میخواست چقدر باحال بود با همچین شخصیتهایی خیلی حال میکنم...امیدورم مشکلت حل بشه...

منم امیدوارم زودی مشکلات همه حل بشه

ممنون عزیز

آرمین چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://loveblove-armin.blogfa.com

سلام




اول از همه چی عرض کنم خدمتتون که من شما را هرگز نخواهم بخشید.......




آخه ساعت ۶ بهمون شما دادن و اینک ساعت ۱۱ که میخوام واست کامنت بذارم اون عکس خوشمزه رو دیدم و ضعفم زد




ممنون.....متشکر..............




بابا کجاش خوب شیرینی داره؟؟؟من گدا شدم بس شیرینی دادم....کاش حداقل یه رشته خوب بود




نه........مشهدیه رو پروندیم.....فعلا که سه نفریم......اون یکیمون هفته آینده میاد.معلوم نیس جریانش چی باشه





فعلا که این هم اتاقی هام خیلی پایه ان





مرسی که سر زدی





تشکر






راستییییییییییییییییییییییییی:







من افتخار آشنایی نمیدم هاااااااااااااااااااااا

عجبا ...

تو بیا مشهد خورشت قیمه که هیچ
برات کله پاچه درست میکنم با نون خامه ای بخوری

الان فکر کنم دیگه اشتهات کور شد

خب به منم شیرینی بده دیگه

خوب کاری مشهدی رو پروندی منم بودم همین کارو میکردم


کشتی مارو با این افتخار دادنو ندادنت عزیزم

نکرت پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.aloode.blogsky.com


سلام
خوبی؟
باز دانشگاه شرو شدو همه از نت فراری
ما که اخراج شدیم همچنان هستیم
ولی اینگار دلیلت یه چیز دیگه بود
نمیدونم قضیه چیه ولی ایشالله هرطوربهتره واست همونطور بشه
فدایت.

ایشالا حل میشه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 08:46 ق.ظ

روزت مبارک دختر خوشملم ...

بابایی فدات شه ... حیف نیستم و گرنه حتما هدیه ات محفوظ بود ولی به داداشیات هیچی نگی ها ... آخه اونا رو پیچوندم

عاشقتــــــــــــــــــــــــــــــــ مــ با صدای جیــغ ...!

مهتاب

سلام بابای گلم

الهی رومینا قربون همه ی این مهربونی هات بشه نفسم

منم عاشقتم

میبینم که داداش بزرگه هم زا سفر برگشتن

دوباره شیطونی های رومینا شروع میشود

مهتاب جونم هرکار کردم نمیشد برا پستت پیغام بزارم

حتی اولین نفر بودم که خوندمش و هنوز هیچ نظری نداشتی ولی هرکار میکنم نمیشه پیغام بزارم
نمیدونم چرا

سیستم با تو وشیوا و لطیفه انگار مشکل داره

ی دختر سیگاری پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 06:37 ب.ظ http://tatal.blogsky.com

منم زمستون میخوام

اوهوم
منم میخوام عزیزم

ا بـ ـر ا هـ ـیـ ـم شنبه 9 مهر 1390 ساعت 12:23 ب.ظ http://enix.blogsky.com/

خواهر رومینا من که دردو دل نیستم
ولی هر چی میشه باید گفت آخرش همه چی درست میشه
بازم کم بیای بهتر ازینه که ترک کنی
ما بهت سر میزنیم
نقطه سر خط : با نقاب دلقک اینو زمزمه کن / آرامش تا ابد ، زنده باد آزادی

تو عزیزمی داداشی

نگین شنبه 9 مهر 1390 ساعت 03:25 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

الهی
تو هم که مثه من به دانشکده پناه میبری واسه فراموش کردن و راحتی
هی ی ی ی

نه واسه فراموش کردن نمیرم

واسه راحت شدن از برخی افکارم میروم

فراموش کردنو دوست ندارم

میلاد 290 شنبه 9 مهر 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://lovegrief290.mihanblog.com

امان از دلی که تنگ است...

خدایا از تو میخواهم... آغوشی گرم... سینه ای هم درد...
مرهمی هم بغض... اشکهایی که ببارند تا هر زمان که میخواهم...

زدی تو خال داداشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد