به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

نمیدونم چه عنوانی برا نوشتم بزارم ؟!؟!؟!؟!؟!

چقدر بده که گرگه دنبال بره بدو بدو میکنه که بگیره بخورتش

بعد سگه میاد از بره  محافظت میکنه

پارس میکنه و به گرگه هشدار میده دست از سر بره کوچولو بردار

بعد گرگه میترسه فرار میکنه

آخرسر بره میره سگو گاز میگیره که چرا همچین کاری کردی تعجبتعجبتعجب


الان این وسط تکلیف راوی چیه نمیدونم ...



اگر فضولی برو ادامه مطلب

وگر نه به همین اکتفا کن چشمک

رومینا نوشت 1 : جمعه شب از بندر مهمون داریم و تا دوروز خونمونن ، بدبختیش اینجاست که بابا میگه طرف خیلی از این مذهبی هاست وباید حجابتو کامل رعایت کنی 


(الان من نمیدونم حجابمو باید برا همه رعایت کنم یا فقط برا آدمای مذهبی )نیشخند

(میگم بدبختیش اینجاست منظورم اینه که طوری باهات حرف میزنن که انگار قبلا جلو مهموتای رودرباسی دار برهنه ظاهر میشدم که حالا جلو این باید کامل حجابمو رعایت کنم ) قهقههقهقهه


(حالا نمیدونیم طرف کی هست ، فقط شنیدیم تو حفاظت اطلاعات و این جور جاها کار میکنه و ازین جور ادمای ... ، نمیدونم اسمشو چی میزارن ولی ازین مشکوکاست دیگه )نیشخند نیشخند


(بدبختیش اینجاست که مامان میگه باید آنتنمون جمع کنیم ، البته برا من تو اون موقعیت که همش باید کمک دست مامان باشم که هیچ فرقی نداره بودو نبودش ولی از اینکه برا بقیه فیلم بازی میکنیم بدم میاد ، حالا بفهمه ما ماهواره داریم ، چی میشه ؟؟؟ میخواد دارمون بزنه ، یا بفهمه زیاد درگیر حجاب نیستیمو راحتیم ، میخواد شکنجمون کنه ؟؟؟ یا بفهمه زیاد مذهبی نیستیم میخواد بندازتمون زندان ؟؟ )

والا ...

( چون این حرفارو جرعت ندارم جلو بابا و مامانم بزنم اینجا میگم )

شما به بزرگی خودتون ببخشید



رومینا نوشت 2 : کم کم دیگه تحمل روزا داره سخت میشه

(بنا به دلایلی که به خودم مربوط که چرا )


رومینا نوشت  3 : مهتابم جونه رومینا خوب شو دیگه ، دلم برات یکذره شده ، لطیفه هم خوبه فقط همش بهونتو میگیره ، بعضی اوقات جدی جدی فکر میکنم بچه ی کوچولوته که به من سپردیش 


رومینا نوشت  4: با اجازه میخوام از فردا شروع کنم به خوندن بعضی ها  چون دیگه واقعا نمیتونم تحمل کنم


رومینا نوشت 5 : این بابای ما سر صبحی خیلی حالش خوش بوده میاد برامون جک تعریف میکنه     خنده قهقههخنده قهقههخنده قهقههخنده قهقهه


فکر میکنید بهم چی گفته ؟!؟!؟!

خودم میگم نمیخواد شماها زیادی فکر کنید 


بابا گفته رومینا اگر معدل این ترمتو بالای 18 بشی قسم میخورم تمام دوندگی های لازمو بکنم تا کتابت چاپ بشه قهقههقهقههقهقههقهقهه


منم بهش گفتم خسته نباشی پدر جان ، من اگر بچه خرخون دانشگاه بودم که جام اینجا نبود ، شماهم مثل اینکه دانشگاهو با مدرسه خیلی بدفرم اشتباه گرفتید پدرم نیشخند نیشخند نیشخند 

والا ...



مردم چه خواسته هایی دارن ازت متفکر متفکر

معدل بالای18 !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خوشمزه خوشمزه خوشمزه


تو خواب شبمم معدل بالای 18 نمیبینم که پدر معدل بالای 18 میخواد خندهخندهخنده

اونم خوده 18 نه ، بالای 18  قهقههقهقههقهقهه


اونم کی ؟؟؟    من  مغرورمغرورمغرور


خیلی زور بزنمو درس بخونم اینه که مشروط نشمو درسامو با 10 پاس کنم

والا ...

مهدی آخوندی که نیستم خرخون 

رومینای جیگرطلام Emoticon  قلبقلبقلب


انتظار زیادی که نباید ازم داشته باشید

والا ...


هرچند که به بعضی ها قول دادم با کتابام آشتی کنم

ولی نه در این حد که معدلم بشه بالای18 نیشخندنیشخند



میدونم الان میگید خب چرا غرشو سر ما میزنی ، خب به شما غر نزنم به کی غر بزنم ؟

ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منتظر  منتظر  منتظر  منتظر 


خب دست گذاشته رو نقطه ضعفم بعد ازم یک چیزی میخواد که محال محال محاله

(وقتی سه بار تاکید کردم محال یعنی واقعا محال)


مهدی آخوندی هم که خودش تعریف میکنه در 24 ساعت 28 ساعتشو درس میخونه معدلش میشه 17 ، تازه زور میزنه که میشه 17  


بعد من بشم 18 ؟؟ منتظرمنتظر


نه تو بگو

آخه من بشم 18 ؟؟ متفکرمتفکر


خب تو باشی حرس نمیخوری ؟؟؟نیشخند  نیشخند  نیشخند  نیشخند 

نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 مهر 1390 ساعت 08:12 ب.ظ

رومینا دلم برات تنگ شده خیلی زیاد

خوشحالم که خوشحالی عزیز دلم ...!

مواظب لطیفه باش ... اون از بچه ام هم برام مهم تره ...!
شاید دیگه هیچ وقت نه اونو اونقدر ببینم نه تو رو ... !
قول بده نذاری غصه تو دلش جمع بشه ... بهش بگو مهتاب خیلی نگرانته حتی اگه مجبور بشه برای همیشه با صدای مهربونت خدافظی کنه ...!
بهش بگو اگه خودشو اذیت کنه نمی بخشمش ...!

شاید تمام حرفامون به همین کامنت گذاشتن توی وب خلاصه بشه ...!

خسته ام رومینا ... دلگیرم ... دلشوره دارم ... چشمام می سوزه از بس اشک ریختم و بی خوابی کشیدم ...!

من اومدم به آرامش برسم یا خودمو شکنجه کنم ؟

رومینا اگه تلاش کنی می تونی معدل بالای 18 هم بگیری فقط لازمه بخوای ...! یکم از شیطنت هات کم کنی می شه دخملکم

دیگه نمی دونم چی بنویسم ... فقط همینقدر بگم که به اندازه همه روزهایی که زیسته ام دلم برای همتون تنگ شده ... بیشتر از همیشه !

ای کاش قول نمی دادم رومینا ...

به خودش می سپارمت ... به همون که همیشه مراقبته !

راستی دختر تو که هنوزم حرص رو با "س" می نویسی

دوسِت دارم اما اینبار نمی تونم مثه همیشه بگم با صدای جیغ ...! دیگه صدای نمونده ازم ...!

همش ناله است ... غریب و دردکش ... دوسِت دارم!

مهتاب

مهتاب چرا دلمو اینجوری میلرزونیو میری نفسم ؟؟

تو همیشه پیشمون میمونی مهتاب

همیشه ی همیشه

جسم مهم نیست
مهم قلبمونه

مگه نه ؟؟؟

ولی من عاشقتم با صدای جیغ
اشکالی نداره اگر الان صدات در نمیاد
من جای تو جیغ میکشم
خیلی زیاد جیغ میکشم
اینقدر جیغ میکشم که صدام به همه جای همه جا برسه


در مورد لطیفه هم خیالت راحته راحت باشه


در مورد حرس هم که بهت گفتم
یادت نیست
گفتم میخوام همیشه همین جوری غلط بنویسم که منو همیشه یاد تو بندازه
خاطرش بیشتر برام مهمه تا بقیه بهم گوشزد کنن اشتباه نوشتی

منم دوستت دارم
با صدای جیغ
داد
فریاد
هوار
و هرچی که فکرشو بکنی

مصطفی سه‌شنبه 12 مهر 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://santorini.blogsky.com

عنوانشو بذار معجزه ی 18!!!



شما موسیقی کلاسیک دوس داری؟ می خوای چند تا از با حالاش برات آپلود کنم؟

اخه اگر بزارم معجزه ی 18 بد میشه
چون نشون میده که دارم به موضوع معدل فکر میکنم
در صورتی که اصلا اینجوری نیست
نمیخوامم فکر کنم
چون فکر میکنم یک چیز غیر منطقی خواستن از فرزند کار اشتباهیه
بعد منم بیام به اون کار اشتباه فکر کنم ؟؟؟
خب نمیشه دیگه


آره دوست دارم
ولی راضی به زحمت نیستیم خوشتیپ بدنساز
ممنون

ا بـ ـر ا هـ ـیـ ـم چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 09:11 ق.ظ http://enix.blogsky.com/

عیب نداره طرف اطلاعاتیه 4 تا نینجا میفرسته دیشاتونو قور میکنن المبیتونو میره خزانه
ولی من اون داستان اولتو خیلی قبول دارم
ولی خودمونیما من َآخرین 18ی که گرفتم فکنم راهنمایی بودم
ولی دخترا درس خونن تو میتونی اینو اکه از من میخواستن نمیتونستم
در هر صورت آرزوی موفقیت برات دارم

منم با جفت پا میرم تو شکم طرف تا ازین پرو بازی ها در نیاره

منم خودم داستانمو خیلی خیلی قبول دارم
راستی از خودم بودش ها
داداشم مسخرم میکنه میگه رومینا اینقدر داستانت قشنگه که باید ثبتش کنی تا کسی ندزدتش

منم همین طور فکر کنم

نه داداشی میدونم که شاید نشه یا شاید نتونم
ولی خدارو چه دیدی
شاید رئیس دانشگاه دلش برامون سوخت بهم با پارتی بازی بیست داد

ممنون عزیزم

شیوا چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.mylog-shiva.blogfa.com

مامی الهی فدات بشه دخترم . خب چرا یهو عصبی میشی ؟؟؟!!! بیا بزنمون !!!! به خودت مصلت باش قربونت برم

جدیدا کلمه ی والا ... رو زیاد به کار میبریااا !!! توجه کرده بودی ؟؟؟

من باهات موافقم . هیچوقت نفهمیدم چرا باید جلوی بعضی از آدم ها خودم نباشم

دوستت دارم یه عالمه ، اندازه ی یه قابلمه

اخه نمیشی مامانی
مگه میشه من تورو بزنم
تو عشق منی مامانی
چشم به خودم مصلت میشم


آره مثل اینکه تو نوشته هامم سروکلش پیدا شده
چون تو گفتارم خیلی ازش استفاده میکنم
طوری که بعضی اوقات مامانم اعصابش خورد میشه و میگه مرض والا

دقیقا
منم هی میگم بیاین خودمون باشیم
بعد میلاد مسخرم میکنه میگه خب اگر بزاریم خودت باشی که لخت مادرزاد میای جلو طرف

منم دوست دارم یک عالمه اندازه ی در اون قابلمه


عاشقتم شیوایی

اجادسا چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 10:45 ق.ظ

سلام آبجی جونم خوبی؟
مرسی که اومدی پیشم

من هیچ وقت تو رو یادم نمی ره و همیشه به فکرتم

فقط یه مدت نبودی نگرانت بودم و الانم که اومدی چیزی نمی گی بدونم چی شده

من دوست دارم بازم به روزای گذشته برگردیم
از ته دل وگرنه می هیچ وقت با تو که دوسش دارم سر سنگین عمل نمی کنم

آجی جونم منتظرتم

چیزی نشده داداشی
اتفاق خاصی نیوفتاده که بخوام ازش حرفی بزنم عزیزم

منم همین طور عزیزه دل رومینا

ممنون داداشی
بابت همه چیزم منونم عزیزم

شیوا چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://www.mylog-shiva.blogfa.com

یه سر بهم بزن ، آپم

حتما عشقم

وحشی چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.vahshinaz.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا ساده روان و حتی یه جورایی رویایی مینویسی
وبلاگ ساده و بی ریایی داری
بخواسته پدر گراکی تون احترام بذار و سر فرصت باهاش صحبت کن تا شاید ترس از بندری نداشته باشه
خود این یه کتابه
و یه پروژه
با ده هم پاسش کنی کلات رو ببخشید روسریت رو گوله کن بنداز هوا
آخه اگه بتونی این تفکر و حرف دلت رو به ایشون منتقل کنی و ایشون بپذیرن از یه واحد که نه یه اختراع بزرگ کردی

سلام

وای الهی من دور شما بگردم که اینقدر ازم تعریف میکنید

دقیقا عزیزم
منم همینو بهشون میگم
میگم 18 گرفتن یک کار بی نهایت محاله
ولی خب بازم برمگیرده به حرف شما
تا بخوام توجیهشون کنم کمی طول میکشد
کمی که نه خیـــــــــــــــــلی

ممنون عزیزم

نکرت چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 01:44 ب.ظ http://www.alode.blogsky.com

سلام
خوبی؟
نویسنده ای رومینا؟
پس چرا رو نمیکردی تا حالا؟
ترسیدی امضا زیاد بگیرم خودکارت تموم شه؟
کتابت در مورد چی هست حالا
خب میتی اخوندی پسره . بش نمره نمیدن
به دخترا فک کنم یکم بهتر نمره میدن

معدل ۱۸ که چیزی نیس
ما یه همکلاسی داشتیم معدلش ۱۹ و خورده ای بود
تازه . باید ۲۰ می شد
معارف اسلامی شده بود ۱۸ .
زبان تخصصی هم شده بود ۱۹
این دوتا معدلشو خراب کرد
البته نا گفته نماند که شاگرد دوم کلاس معدلش ۴ نمره از این کمتر بود
اگه بخوای میشه . ولی به نظرم خیلی سخته . ارزششو نداره .

فدایت

سلام آقا

نه ترسیدم بفهمین بعد بهم پیشنهاد بدین

کتابم در مورد خرهای بی شاخو دمه
تا حالا ازشون چیزی شنیدی ؟؟؟




چیزی نیســـــــــــــــــــت ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟

والا به دخترو پسر بودنش ربطی نداره
والا پسرای دانشگاه ما که مثل آب خوردن نمره میگیرن
ولی وقتی نوبت ما دخترا میرسه فکر میکنن ارث پدیرشونو گاز زدیم

والا ...

چه مغزی بوده اون طرف


دقیقا
منم به همین فکر کردم که یک کتاب چاپ کردن ارزش این همه سختی رو نداره
حالا سختی درس خوندنش به کنار
اینکه از فردا تو دانشگاه مسخرت کننو بهت بگن بچه خر خون طرف دیگه ی ماجراست

ما هم دیدیم ارزشی نداره قیدشو زدیم دیگه

آرمین چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://loveblove-armin.blogfa.com

سلام رومینا جون...





اون داستان سگ و گرگ جالب بود ولی اشاره به حکایتی جالب تر در جامعمون داره که خیلی زیباست......



اووووووووووووف.....من که واقعا مهمون که میاد انگار عزرائیل اومده




همیشه هم سر این موضوع با خانواده دعوا داشتم....



اونا میگن مهمون حبیب خداست....منم که واقعا مهمون دوست.....!!!!!!!!!!!!!!!!





چون خدایی زور داره..کسایی میان خونمون که من تو این 1 سال یکبار هم ندیدمشون....همچین که تو شهرمون گیر میکنن یادشون میاد یه آشنا هم دارن




تو پرانتز عرض کنم که مامانم همشهریتونه




این جریان معدل هم باحاله....منم دیشب بابا بهم زنگ زده میگه ایشالا قشنگ درستو بخون که بالای 17 شی و دانشجوی ممتاز بشی............




یعنی اگه هزار تا فحش بهم داده بود بهتر بود




در هر صورت ایشالا موفق باشی........من همیشه زیاد فک میزنم...شرمنده





فعلا

سلام عزیزم

آره چون به نظرم جالب بود گذاشتمش
ممنون نانازی

جدا ؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی اینقدر از مهمون بدت میاد ؟؟؟
پس اگر جای ما بودی چیکار میکردی که همیشه ی خدا خونمون مهمونیه
ولی من مهمونو دوست دارم ولی از مهمونی رفتم زیاد خوشم نمیاد
ولی دوست دارم همش مهمون بیاد خونمون

آره داشتن همچین مهمونایی کمی زور داره

ایول به مامانتون
ای جوووووووووونم که مامانتون همشهری ماست
باعث افتخارمونه عزیزم

پس بابای شما هم مثل بابای بنده کمی خیالتی هستن


مثل خودمی
منم عاشق فک زدنو حرف زدنم

گربه تنها چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

خوب حتما تو باهوش تری که بابا ازت انتظار معدل بالای ۱۸ داره
و در مورد مهمونتون ... خوب متاسفانه حتما این مهمونی برای کاری هست که خانواده دارن و با دست اون آقا حل میشه ... و متاسفانه توی مملکت ما چون پارتی خیلی مهمه مردم مجبور به دروغ گفتن و ظاهر سازی هستن
و گرنه توی مملکت ما همه ماهواره دارن و چیز عجیبی نیست

واقعا شما فکر میکنید با هوشم ؟؟


آخ زدی تو خال گربه جان
آی زدی تو خال
زدی تو خال



ولی این ما نیستیم که بهشون احتیاج داریم
آقای برادر هستن که به کمکشون در بندر احتیاج دارن

حالا نمیخوایم برامون پارتی بازی کنه
فقط میخوایم هوای داداشمونو تو اون شهر غریب داشته باشه

الهی رومینا قربونش بشه داداشیمو

یک لحظه دلم براش مثل خـــــــــــــــر تنگ شد

شیرین چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 05:51 ب.ظ http:// shrinrahiminejad.mihanblog.com

سلام رومینا

سلام عزیزم

الهی رومینا قربون این صورت خندونت بشه

شیرین چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 09:34 ب.ظ http:// shrinrahiminejad.mihanblog.com

سلام چتوری رومیرومی راستی چندسالته

سلام عزیزم

خوبی ؟؟

18 و چندین ماه
یا 17 و چندین برابر ماه
یا 16 چندین تن برابر ماه

به هر حال دوست دارم کوچولو باشمو کوچولو بمونم
ولی 19 سالو 7 ماهمه عزیزم

نفسم میشه از این به بعد رومینا صدام کنی نه رومی

نکرت پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟
جدا موضوع کتاب خر های بی شاخو دمه؟
همون بهتر که تصمیم نگرفتی معدلت ۱۸ بشه
آخه به کتاب من مجوز ندادن

سلام عزیزم

آره مگه خر بی شاخو دم ندیدی ؟؟

اوهوم

آها
یعنی الان منظورت این بود که تو هم نویسنده ای
آره ؟؟؟؟؟


فهمیدیم نویسنده ای

بابا نویسنده
بابا محقق
بابا کتاب
بابا مقاله
بابا داستان
بابا هنرمند
بابا قلمو کاغذ
بابا ...

آها یک چیزی یادم رفت بگم

بابا همکار محترم


ولی جدی جذدی چرا مجوز ندادن
چش بود مگه ؟؟؟؟


نکرت ؟؟؟؟!!!!!!!!!
موضوع انحرافی ؟؟
موضوع غیر اخلاقی ؟
موضوع خاک بر سری ؟؟
از تو بعیده

نکرت پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 12:38 ق.ظ http://www.aloode.blogsky.com

راستی
حالا جدی جدی بز میره سگو گاز میگیره؟

به جان خودم میره گاز میگیره

آرمین پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://loveblove-armin.blogfa.com

بخدا اصلا حس و حال آپ نیس





باید یه محرکی بیاد که آدم آپ کنه...که اون محرکه فعلا نمیاد

فدای اون محرکی که بیاد تورو سرحال کنه داداشی

طنین پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.tabetond.persianblog.ir

فقط گرگ ها نیستند که گاهی لباس میش میپوشند...پرستو ها هم گاهی چنین میکنند....عاشق که شدی...پر میکشند و میروند.....

اوهوم

میوسا جمعه 15 مهر 1390 ساعت 12:40 ق.ظ http://miosa.blogsky.com

خوب من که فضولم

اتفاقا من فکر میکنم شما خیلی مذهبی هستین (چون واسه ثبت نام واسه مکه خیلی خوشحال بودی و نمازتم که میخونی و روزه هم که میگیری ولی فکر میکنم خشکه مذهب نیستین مخصوصا تو و....اهم اهم)

ولی بدبختیه ما ایرانی ها همینه که همش ظاهر سازیم...چرا باید به خاطر کسه دیگه کاری کنیم که دوست نداریم؟در ضمن باور کن خیلی از همین ها که مثلا خیلی اطلاعاتیو از این حرفا هستن اگه بری داخل خانوادشون میبینی از خیلی ها بدترن...یعنی دیدم که میگم ها...

کاره خوبی کردی اینجا نوشتی حداقل خوبیش اینه که نوشتی و حرفتو زدی
.
چرا داره سخت میشه؟البته من یه چیزهایی فکر میکنم ها ولی خوب دیگه...

رومینا نوشت ۴ رو نفهمیدم...چرا انقدر گنگ مینویسی؟


من از دبستان یاد ندارم معدلم ۱۸ بشه البته به جز ورزش و انظباط هم درسی رو ۱۸ نشدم ولی یه بار تنظیم خانواده رو شدم ۱۷(بیشترین نمره تو درسهای دانشگاهیم)

ولی خدایی ۱۸ خیلی ستمه...راتس رشتت چیه؟

ولی به نظر من هرکی معدلش بالای ۱۷ میشه دانشجو نماست چون دانشجو یعنی ۲ ترم مشروطی اصلا مشروطی بدونه دانشجو و دانشجو بدونه مشروطی معنایی ندارن و این حقیقت انکار ناپذیره

ولی با کتابات آشتی نکن چون رو اینترنتت تاثیر بدی میزاره ها از من گفتن بود

مهدی آخوندی کیه من برم خفش کنم؟آخه آدم این همه درس خون؟اون هم از نوع پسرش واقعا که شرم آوره

اوه اوه
ببین کی اومده اینجا

افتخار دادی عزیزم
چقدر خوشحالمون کردید

خداروشکر که یکی بهم گفت مومن
هرچند که گفتی مذهبی ولی میدونم منظورت مومن بود
نه ؟؟؟؟؟
مذهبی با مومن خیلی فرق داره
البته از نظر من
چون به نظرم مذهبی کسیه که به همه چیز معتقد باشه
حجابش
رفتارش
عقایدش
دیدگاهش
ولی مومن کسی که خدا فقط براش مهمه و بقیه رو زیاد جدی نمیگیره

(بازم میگم این دیدگاه منه و به این معنی نیست که حرفم درست باشه)

من نه به حجابم اهمیت میدم
نه به رفتارم
(رفتارو از این لحاظ میگم که همیشه بلند بلند میخندم و مامانمم همیشه بهم اخم میکنه یا کارای دیگه میکنم که بازم بهم اخم میکنه )
نه عقایدم با ادمای مذهبی یکیه
فقط نماز میخونم اونم نه به خاطر خدا
به خاطر آرامش خودم
روزه هم ...

نه اینکه نگیرم
میگیرم

خـــــــــب

بگذریم




مکه هم از این لحاظ خوشحال شدم چون دوست دارم خیلی چیزارو تجربه کنم

ولی بازم ممونم که تو باز بهم امید دادی و گفتی مومنی
تووووووووپ حال کردم
میسی عزیزم

چی فکر میکنی ؟؟
بگو دیگه
فکرتو بگو
بگو بگو
تروخدا بگو
اگر نگی میمرم از کنجکاوی
بگو
بگو
خواهشی بگو


آخه رومینا نوشت 4 مال یکی بود که فکر کنم خودش فهمید مال کی بوده


آره واقعا
18 گرفتن خیلی ستمه

رشتم چندتا اسم داره
کدومشو برات بگم ؟؟

اسم با کلاسی که خودمون روش گذاشتیم و همه جا میگیم :
مهندسی توسعه روستا
اسمی که تو دانشگاه باهاش صدامون میزنن:
مهندسی مدیریت
اسمی که استاد عزیزمون رو رشتمون گذاشته :
مهندسی آبادانی
اسمی که خانواده ی ارجمندم برا معرفیش استفاده میکنن :
مدیریت روستاها
اسم واقعیش :
مهندسی مدیریت آبادانی روستاها

حالا فهمیدی رشتم چیه ؟؟


اینکه رو اینترنت تاثیر بدی میزاره رو توووووووووووپ خوب اومدی
قربون اون دهنت
گل گفتی



آخـــــــــــــــ گفتی از این مهدی اخوندی
گفتی

منم دلم میخواد خفش کنم
یک روزم به دوستشم گفتم
آخه دوستش بهم گیر داد گفت چرا اینقدر ناخوناتون بلند میزارید
منم گفتم واسه اینکه یک فرصت پیدا کنم و همین ناخونامو تا ته فرو کنم تو گردن دوستتون
اونم از خنده قش کرده بود



راستی تو هم خـــــــــــــــــــــوب بچه زرنگ بودی ها


و اینکه بازم میگم
با اومدنت خیلی خیلی خوشحالم کردی

میوسا جمعه 15 مهر 1390 ساعت 01:26 ق.ظ http://miosa.blogsky.com

جواب اون سوالت رو بگم که گفتی بگو...همونی که گفتی روز ها داره واسم سخت میشه

آقا فکره دیگه منم یه فکرایی کردم

فکر میکنم که یه دوست پسر فاب داری و باهاش به کمی مشکل خوردی و اعصابت رو خورد کرده و چون ناراحتی زمان برات دیر میگذره و وقتی که دیر میگذره گذر روزها برات سخت میشه..

هان این بود؟

راستی مهم همون مومن بودنه (از دیدگاه تو)نه مذهبی بودن که یادش بخیر یه روز هایی چقدر مومن بودیم..یعنی خیلی ها خیلی بودم یادش بخیر همه چیزو با خدا حل میکردم مثلا اشتباه نماز میخوندم با خدا حرف میزدم قبول کنهمادرم هر وقت میگفت کارت اشتباه میگفتم تو کار من و خدا دخالت نکن

از رشتت چیزی نمیدونم ولی هرچی هست خوبه چون برای آبادانیه...

بچه زرنگ نبودم همون ۱۷ که شدم از ۳ نفر تقلب کردم که باورت نمیشه همشون از من پایین تر شد نمرشون و من به خاطر اون ۱۷ که گرفتم معدلم دقیقا شد ۱۲ نه یک صدم پایی نه یک صدم بالا بین بچه ها ترکیده بد همه میگفتن دهنتو سرویس(بی فرهنگا)چه خر شانسی تو

دوست پسر ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
مشکل ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سختی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جدی جدی خودت تنهایی فکر کردی به اینا رسیدی ؟؟

من اگر دوست پسر فاب داشتم که اینجا نبودم خوشتیپ

الان داشتم باهاش تو Love Street مشهد قدم میزدمو پزشو به انترای فیسو افاده ای میدادم

والا .......



تو عجب بشری بودی ها
که تو کار تو و خدا دخالت نکنیم
آره ؟؟؟؟؟؟؟؟
عجبا
شیطون



رشتمو اول دوست نداشتم
ولی الان خداییش بهش علاقه پیدا کردم



راست میگفتن دیگه
خرشانسی

میوسا جمعه 15 مهر 1390 ساعت 01:28 ق.ظ http://miosa.blogsky.com

من الان کلی نظر دادم ولی فکر کنم حواسم نبود ارسال رو نزدم فقط پنجره رو بستم...یعنی اگه اینجوری بوده باشه میفهمم که واقعا خول شدم...یادم نیست:-؟؟

ارسالو زدی خوشتیپ
ولی یادت رفته که زدی

محمد جمعه 15 مهر 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com

سلام به رومینای عزیز
چرا پس اون یکی وبلاگت دیگه نیست؟ اینجا هم خودت مینویسی؟گییج شدم من.)

ببین زیاد حالا سخت نگیر!بابا یه چیزی گفته دیگه! تو به فکر چاپ کتابت باش! به نظر من بابات با این حرف یه سیگنال مثبت برات فرستاده!)) حالا موضوع کتاب شما چی هست؟ مردم از فضولی!))

با تلویزیون و ماهواره و اینا هم زیاد میانه ندارم.بابات حق داره!هممه نباید هممه چی رو از زندگی آدم بدونن.شک نکن خود اون آقاهه هم ماهواره داره.))

سلام آقای پدر خوووووووووووودم

این همون وبلاگمه فقط قالبشو عوض کردم

منم خودم نفهمیدم بابام منظورش کدوم کتابم بوده که بخوام موضوع همونو بهتون بگم
آخه چندتا کتاب نوشتم برا چاپ ولی همشون دارن یک گوشه خاک میخورن

آره داره
حالا توی یک پست بیشتر ازش توضیح میدم
خیلی مرد باحالیه

نکرت یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟

من فک میکردم فقط دوزاری خودم سوراخه
من که نویسنده نیستم
ولی امثال خرهای بی شاخو دمو اینا زیاد نوشتم
الان گرفتی ؟


نویسنده نیستم
اما هنرمند هستم
نوازنده درام و سه تا و تنبک و نی درحد تیم محله ای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد