به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

فرقش چیه ؟؟

فرق یک دختر چادری با دل کثیف

با یک دختر بی حجاب با دل تمیز


چــــــــــــــیــــــــــه ؟؟؟



پی نوشت : سوال احمقانه ی یک احمق

خـــــــــــــــر ذوقــــــــــــــم ، میفهمین؟؟؟

بلاخره قــــــــــبول شدم


 Bouncy 2


Bouncy Colors 2 Bounce


افسر قبولم کرد

تا چند روز دیگه هم گواهینامم میاد دم در خونمون


Smiley


به قدری خوشحال بودم که وقتی اومدم خونه تی وی رو روشن کردمو صدای موزیکو بردم بالا شروع کردم به رقصیدن

Smiley   Smiley       Smiley        Smiley



Dance Animated and Scraps


بعد وقتی کلی خر ذوقی کردمو تو زمینو هوا پریدیم

بابا گفت بیا بشین کارت دارم

گفتم بله بابایی

گفت منو مامانت خیلی وقته میخوایم یک خبر خوبی رو بهت بدیم

گذاشتیم این امتحانتو بدی که اگر رد شدی خبرو بدیم تا خوشحالت کنه و اگرم قبول شدی بیشتر خوشحال بشی

گفتم بگین

تروخدا سریع بگین

مامانی گفت :  منو بابات اسم همتون نوشتیم برای سفر مکه



 

هنگ کرده بودم

نمیدونستم چی بگم

نمیدونستم باید چیکار کنم


گفتم حتی اسم داداشیامو ؟؟

بابا گفت آره حتی اسم خانوماشونم نوشتیم که همگی با هم بریم


گفتم یعنی یک سفر 8 نفره بابا ؟؟

بابا خندید و گفت آره


نمیدونستم توی اون لحظه گریه کنم یا از ته دلم بخندم

فقط هنگ کرده بودم

گفتم کی میریم ؟

گفت سال 93

گفتم دور نیست ؟

خندید و گفت چاره ای نیست


مهم اینه که میریم

یک مکه 8 نفره


الان خیلی خیلی خــــــــــــر ذوقم

                                                       Dance Animated and Scraps


بزارید بعدشو بگم

همون موقع زنگیدم به مهرداد (داداش بزرگم ) بهش گفتم از این ماجرا خبر داری

اونم گفت آره

بعد بهم گفت

- زلزله میخوای یک خبر خوب دیگه بدم تا از خوشحالی منفجر بشی

- مهرداد به خدا دیگه من جنبشو ندارم ، الانه که پس بیوفتم ، تو دیگه چه خبر خوبی داری داداشی ؟

- میترسم وقتی میگم سکته کنی زلزله

- جون مرمر زود بگو ببینم چی شده

- منو آرزو تصمیم گرفتیم قبل از عید برای همیشه بیایم مشهد پیشتون زندگی کنیم


رومینا در این لحظه دوباره هنگ میکنه

نمیدونه چی باید بگه

تا چند لحظه سکوت میکنم

بعدش با صدای بلند فقط جیغ میکشم

اینقدر جیغ میکشم که خودمو تو صدام گم میکنم


- مهرداد خودت گفتی وقتی بیای مشهد دیگه ...

- منظورت بچه دار شدنمونه دیگه آره ؟؟ شاید عزیزم ، شاید عمه بشی


دیگه زدم زیره گریه

فقط گریه میکردم

گریه

گریه

گریه

هرچی بود فقط اشک شوق بود




خدایا با تمام وجود دوست دارمو عاشقتم

میفهمی ؟

عاشــــــــــــــــــــقتــــــــــــــم




پ ن 1 : اسم این هفتمو میزارم هفته ی نوازش ، چون خبرای خوبی که داره پشت سر هم میرسه و نوازشای مهربون خدارو با تمام وجود دارم احساس میکنم




پ ن 2 : آلبالو عاشقتم ، عاشـــــــــــــــــق ، اینا همش به خاطر وجود توست

میدونی چرا ؟؟

بعدا دلیلشو میگم عزیزم

فقط عاشقتم  

راستی آلبالو جونم  ...                  (این حس قشنگو مدیون تو هستم )

برای آلبالو نوشت 1

برای آلبالو :


آلبالو جان من اصلا نمیام توی وبت تا بخونمت عزیزم


آخه اگر بیام هوایی میشمو نمیتونم خودمو نگه دارم

و نمیتونم منطقی بسنجمو عمل کنمو فکر کنم

زمان که به پایان رسید میام همشو میخونم عزیزم


پس با خیال راحت هرچی که دلت خواست بنویس 


بابت پیام امروزتم ممنون


مثل همیشه خـــــــــــــر ذوق شدیم

زمستان

امروز روز سختی بود

خیلی خیلی خیلی سخت


کلاس فردام کنسل شد

اولش خوشحال شدم چون اصلا حوصله ی دانشگاهو نداشتم

ولی بعدش ناراحت

چون لااقل زمانی که اونجا هستم

سرم به خیلی چیزا گرمه و منو کمی رها میکنه از بعضی دغدغه ها

خداکنه دیگه 5شنبه رو کنسل نکنن چون فکر کنم دیوونه میشم


شاید دیگه زیاد تو نت نیام

هفته ای یکبار اونم برا اینکه خاطراتمو بنویسم تا فراموشم نشن

براشونم رمز میزارم

چه کم خصوصی باشه و چه خیلی خیلی خصوصی باشه بازم رمز داره


رمزشم عوض میکنم و اونه همیشگی نیست

خواهش میکنم ازم نپرسید چون تو رودربایسی گیر میکنم




پ ن 1: الان که اینجا هستم دارم میمیرم و خفه میشم که پیشش نرم 

خداروشکر تا الانم نرفتم  تا وقتی زمان تموم نشه هم نمیرم ، برا همین میخوام خیلی کم بیام نت چون میترسم پا رو قولی که به خودم دادم بزارم  و برم جایی که نباید برم


پ ن 2: امروز اولین روز بود ، کمی سخت بود ولی قابل تحمل بود 


پ ن 3: دلم هوای سرد زمستون میخواد ، برف میخواد ، تنهایی میخواد ، اخوان میخواد




آرزوی این هفته ی رومینا :


یک شب سرد زمستونی

تنها تو خونه ، رو زمین کنار شومینه

شلوارک سفیدم با بافت زردمو تنم کنم

پاهام از شدت سرما بلرزن ولی تنم گرمه گرم باشه

اخوان توی دستام

صفحه ی زمستان جلو چشمام

خونه تاریک تاریک باشه

فقط نور شعله های شومینه باشه

آروم آروم زمزمه کنم


نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک


و اگر دلم خواست بزارم تا چشمام ببارن

اینقدر ببارن تا خالیه خالی بشم

خورشت قیمه بادمجان

http://imcity.ir/amoozesh1/wp-content/uploads/2010/12/ghaimeh_bademjoon.jpg

اشتباه فکر نکنید
(این عکسه غذای من نیست)

ادامه مطلب ...

شروع بد

چقدر نفرت انگیزه

چقدر نفرت انگیزه

چقدر نفرت انگیزه


که سر صبح

روز شنبه

روز اول هفته


برات صدای خواننده ای رو بلند کنن که حالت ازش به هم میخوره

صدای غیر قابل تحملش یه یک طرف

زنده کردن خاطرات تلخ به یک طرف دیگر


اوووووووووووووووووووووووق


متنفرم ازش



پ ن : ولی به گفته ی آلبالو که بهم یک روز گفت توی این جور مواقع خودتو کنترل کن

کاملا تونستم خودمو کنترل کنم