به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

ای خدا




ایــــــــــــــــــــ    خــــــــــــــــــــــدا
ادامه مطلب ...

دخترای نامرد




در فکر انم که ماهی باشم

یا شاید یک پرستو

یا کلاغی سردرگم به هر سو


در فکر انم که اردکی زشت باشم

یا خرگوشی سرگردان

هرچه باشم هرچه باشم جز انسان

ادامه مطلب ...

در تکاپو


http://ax.kiousk.com/images/95129688297139528091.jpg



در تکاپوی جستوجوی تو هستم


آری 


به دنبالت می آیم

ادامه مطلب ...

دیگر راهی نمانده است




خدایا تا تو دیگر راهی نمانده است

دستانم را بگیر

مرا بلند کند 


برایم لبخند بزن

آری

مثل همیشه آسمانت را برایم ارغوانی رنگ بزن 



ادامه مطلب ...

هیس

http://cdn.elev8.com/files//2009/06/shhh2.jpg


هیـــــــــــــســــــــــ

فقط و فقط برای ققنوس مهربانم





نمیدانم این ها برایم حکم کلاس اموزشی پرواز را دارد

یا ...


کلاس هایم مخفیست






فقط و فقط برای ققنوسم نوشت :


ازت خجالت میکشم

نه میتونم بهت پیام بدم نه ...

دلم گرفته بود

گوشیمو برداشتم تا بهت بزنگم

شمارتو اوردم

تا خواستم تماس برقرار کنم دستام لرزید

گفتم دیگه دوستم نداره

گفتم از دستم ناراحته

دلم میخواست صداتو  بشنوم

دلم میخواست التماست کنم تا منو ببخشی

ولی گفتم اگه نخواد صدامو بشنوه

اگر نخواد باهام حرف بزنه 


دیروز بود که از کنار هتلی که توش همایش داشتی رد شدم

بغض کردم

میخواستم بترکم

میخواستم منفجر بشم

میخواستم ...

پنجره ی ماشینو باز کردم

تندو تندو بو کشیدم 

هوارو

اونجارو

تا شاید بوتو احساس کنم

تا شاید ذره هوایی از نفس های داغت برایم مونده باشه

تا شاید ...



مسرورم به شادی های که میدانم زودگذر است

میدانم شاید انتهایش پوچ و تهی باشد و باز خودم باشم و خود


وقتی اومدم وبتو خوندم که اونطوری برام نوشتی داغون شدم 

از خودم بدم اومد

خجالت کشیدم

حتی از خوندن

ادامه دادن

نگاه کردن

گوش دادن


روزی ازش پرسیدم اگر از قفس آزاد شوم پرواز را از یاد نبرده ام؟؟

 مرا نفهمید

گفت برایم بال و پرواز  را توصیف کن



بغض کردم

دلم میخواست درک کنه ولی نفهمید


 از بالهایم برایت گفتم

برایم گریستی

بغض کردی 

و خدا خدا کردی



تشنه هستم

سیرابم کن


تشنه ی دستهایت

نگاه هایت

مهربانی هایت 

نگرانی های خواهرانه ات


امید دارم

امید دارم گر روزی آزاد شوم

تو یادم میدهی

بالم میدهی


و من عهد میبندم

عهد میبندم

عهد میبندم

فکر کوچ کردن به دور دست هارا از ذهن خارج کنم

و شانه به شانه ات فقط و فقط با تو پرواز کنم





عهد میبندم ققنوس مهربانم 


در ضمن : به امیر حسین های اطرافت حسادت میکنم ، میدانستی ؟

خاطره انگیز نوشت : حرس حرس حرس حرس حرس حرس حرس حرس حرس حرس حرس

ادامه مطلب ...

همینه دیگه





همینه دیگه

وقتی دل داشته باشی همینه


یا میگیره

یا تنگ میشه

یا هر بلای دیگه سرش میاد


ایناش به درک

این سخته که بعضی اوقاتم فکر میکنی وجودش برای کسی مهم نیست

حتی خودت

حتی خدا



سخت غمگینم

سخت ناراحتم

سخت نگرانم

سخت پر از موج های منفی ام 



نمیخواهم بمیرم

میخواهم زندگی کنم

میخواهم خوب زندگی کنم

میخواهم خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم بخندم و همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم

میخواهم بدون داشتن دغدغه ی فردا بخندم و همراه با آرامش خیلی خوب زندگی کنم


میخواهم ...

میفهمی ؟؟






من را نمی شود درک کرد...

من را نمی شود فهمید...
من را نمی توان شناخت...
من را نمی توان عوض کرد...
من را حتی نمی شود فراموش کرد...
من را فقط و فقط و فقط می توان عمیــــــــــــــــــق دوســت داشت!!!

میفهمی ؟؟؟؟

بهشت همینجاست






لبهایت که روی لبهایم باشد
دستهایمان هم گره کرده دور هم
دیگر چه احتیاجی به نماز و روزه است ؟
بهشت همینجاست


ادامه مطلب ...