به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

به جایی دیگر باید رسید

مهم نیست که کجا باشه ، ته زمین یا اوج آسمون ، مهم اینه که هرجا میری اونم باشه ، همون خدای مهربون

80 درصد یا 20 درصد


http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTXq6TTov-fguXsyYUqrgX-ax-WRoZr7lc25P8EEPd5IpUaBX2vOm-QTKRx





جایی برای دردهایتان
سایت زیبای ...



ادامه مطلب ...

نمیدونم...




دیگه واقعا نمیخوام اینطوری زندگی کنم

ولی نمیتونم تغییرش بدم



چیکار کنم تا آروم بشم ؟؟؟؟؟؟

چیکار میتونم بکنم ؟؟؟؟؟

ادامه مطلب ...

درســــــــــــــــــــــت فکر کن عوضی

http://www.alternative-technologie.de/Kontakt/Meine_kleine_Galerie_____/man_cry_small.jpg


آره بزن بکشش
یکی محکم بزن تو دهنش
یکی هم جای من بزن تو استخون فکش
از شکمش یادت رفت
دلم میخواد با چاقوت محتوای شکمشو خالی کنی بریزی رو آسفالت
بزار غذای سگای خیابونی بشه
خون های ریخته شدشو جمع کن برام بیار
میخوام نگه دارم
تا شاید تجربه بشه
شاید ...


کثافت نشو



درســــــــــــــتـــــــــــــــــــــ فــــــــــــــــــــــکـــــــــــــــر  کـــــــــــــــــــــن عــــــــــــــــوضـــــــــــــی



دارم روانی میشم از دستت

درد یا لذت ؟


 

 




آخ که چه دردی داره زنده شدن خاطرات تلخت

و چه درد بیشتری داره سوزوندن قسمت تحتانی آدما

و چه سوزشی داره که صدای جلزو ولزشو بشونی و بوی سوختیگشو استشمام کنی


درد داره یا لذت ؟؟؟؟؟؟!!!!!!


شاید لذت

شاید درد


ولی هرچی که بود وحشتناک بود

خیلی وحشتناک 


یا برا احساسات خشنی که پیدا کردم

یا برا کشتن احساسات لطیف اون کودن جلوی ابلهان فراسوی دنیوی




بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم




ای منحرف بیشعور

تراژدی ترسناک آزادی و اسارت

http://www.1ghadami.com/wp-content/uploads/2011/06/4424196-md.jpg


رهایم کنید
آزادم کنید

پرواز را دیدم
ولی اوج گرفتن را نفهمیدم

راه خانه را فراموش نمیکنم
به دیارهای دور کوچ نمیکنم

فقط میخواهم پرواز کنم
پرواز

دستهایتان را باز کنید
به من هوا بدهید
نفس بکشم
جان بگیرم
پر بزنم

و پرواز کنم
پرواز

ادامه مطلب ...

دختر بدی شدم



http://persian.cri.cn/mmsource/images/2004/07/08/buru3.jpg


دوباره فکر میکنم دختر بدی شدم

دختری که دوباره رفته سراغ افکار شوم و کثیفش

افکاری که شاید فقط به درد خودش میخوره و عمه ی خرش 





ادامه مطلب ...

خسته ام

امروزم گذشت


روز خسته کننده ای بود


خیلی خیلی سخت و خسته کننده 





 رومینا نوشت 1 : دیشب تا ساعت دو میلادو راضی میکردم تا امروز باهام بیاد دانشگاه ولی راضی نشد و گفت نمیخوام بیام ، خیلی دوست داشتم بیاد ولی لجبازی کردو نیومد  قهر قهر


رومینا نوشت 2 : نوروزی (یکی از پسرای دانشگامون ) برادر زادشو اورده بود دانشگاه ، همسن خودش بود ، بی نهایت پسر خوش برخوردی بود ، به قدری شبیه حمید طالب زاده بود که خندم میگرفت وقتی قیافشو میدیدم ، اسمش امین بود ولی من همش حمید صداش میکردم از بس که شبیهش بود ، حتی اسرار کردم برامون یکی از اهنگاشو بخونه اونم سعیشو کرد ولی از آخر ضایش کردمو گفتم:   فقط قیافشو داری ، صدات افتضاحه  خنده خنده خنده 


رومینا نوشت 3 : از دوتا کار و صداهاشون بی نهایت متنفرم ، یکی جاروبرقی یکی ظرف شستن

که وقتی از راه اومدم با اون همه خستگی ، دارم تو آسپزخونه ناهار میخورم که بابا ول نمیکنه همین طور ظرفارو به هم میزنه و تند تند ظرف میشوره عصبانیعصبانی

حالا هم که اومدم پای نت نشتم مامان شروع کرده به جارو زدن ، گیرشم فقط تو اتاق منه ، صداش داره میره رو مخم نافرم عصبانیعصبانی


رومینا نوشت 4: فردا جمعه است ، دوباره قراره با بابا برم تمرین رانندگی ، ولی تا صبح قراره با میلاد بیدار باشمو فیلم ترسناک ببینم



رومینا نوشت 5: نمیدونین الان چقدر خوابم میاد ، از ساعت 6 صبح تا 6 بعد از ظهر دانشگاه بودم

بی نهایت خستم خمیازه   خمیازه   خمیازه   خمیازه   

خیلی خسته

دوست داشتم وقتی میام خونه مامان یک کم دورم بگرده و قربون صدقم بشه و نازم کنه تا خستگیم بریزه ، ولی اونم از من خسته تره ، چون مامان بزرگمو اوردن خونه ی ما و تا یکشنبه اینجاست ، خودتونم میدونید که سروکله زدن با یک ادم مریضو و آلزایمری چقدر سختو کسل کننده است کلافهکلافهکلافه


رومینا نوشت 6 : مامان بزرگم همیشه رو یک چیزی بدجور پیله میکنه

هر دفعه هم پیلش رو یک چیزه که قفل میکنه و گیر میده و ول نمیکنه

الانم گیرش افتاده رو شلوارکمو موهام ،

هی گیر میده میگه شلوارکتو در بیار شلوار بپوش هوا سرده،

هرچی بهش میگم خوبه گرممه

باز یادش میره و حرفشو تکرار میکنه

باز من میگم مامان بزرگ سردم نیست ،

باز اون حرفشو تکرار میکنه

یا اینکه پیله کرده بیا بشین موهاتو ببافم

بهش میگم موهامو فر زدم نمیخوام ببافین

باز میگه بیا موهاتو ببافم

باز من تکرار میکنم میگم موهامو فر زدم نمیخوام ببیافین

باز میگه بیا موهاتو ببافم

دیگه خسته شدم رفتم هم شلوارکمو در اوردم شلوار پوشیدم

همینکه رفتم پایین پاش نشستم تا موهامو ببافه

حالا که موهامو بافته ، دقیقا یک ثانیه بعد میگه بیا موهاتو باز کنم تا کمی هوا بخوره منتظر  کلافه   

میگم الان بافتی

باز یادش میره میگه بیا موهاتو باز کنم تا هوا بخوره

باز رفتم تا موهامو باز کنه تا هوا بخوره

خدا شاهده یک دقیقه نگذشته میگه بیا موهاتو ببافم

میگم مامان بزرگ اذیت نکن همین الان موهامو بافتی بعدش باز کردی

اصلا نمیفهمه من چی میگم

باز حرف خودشو تکرار میکنه و میگه بیا موهاتو ببافم  نیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند


(الهی دورش بگردم که تمام زندگیه منه و هی میخواد موهامو ببافه و باز کنه و همه چز مثل سرعت باد یادش میره  ) 


بغلقلبماچبغلقلبماچبغلقلبماچ

؟؟؟؟؟؟؟





؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟؟!!!!!!

ادامه مطلب ...